سه شنبه هفته پیش برنامه رصدی صلح ستارگان میان ایران و آذربایجان بود. من و چند نفر دیگه از بچه های گروه رفتیم جلفا تا به بقیه جمع برگزار کننده برنامه بپیویندیم(با تامین اتومبیل از طرف علی و سوخت از طرف پوریا و پدرش).
صبح حوالی ساعت 11 از شهر خارج شدیم. همراه علی شافع, امیر هنرمند, پوریا دلیر.توقف در خان تختی برای دیدن کتیبه مربوطه.
توقف در خوی برای نهارخوردن در رستوران حاج حسین. چلوکباب کوبیده مخصوص از قرار نفری 6000 تومن.
بعد از قره ضیاالدین وارد جاده فرعی شدیم و به سمت سد ارس رادنیم(یعنی علی راند).
توقف بعدی در کلیسای سنت استپانوس, نرسده به جلفا.
ساعت پنج با اعضای صلح آسمانی در مقابل ورودی گمرک جلفا, پل چوبی, قرارداشتیم. سیاوش صفاریان پور , محمد جواد ترابی و امین جمشیدی و همزمان رسیدن هادی طباطبایی و دکتر عجب شیری زاده از مرکز تحقیقات نجوم و اخترقیزیک مراغه. حامد الطافی از دانشگاه تبریز، حامد پورخرسندی از صوفیان، به همراه احسان نقیزاده، یحیی حبیبی و سالار حبیبی از جلفا.
بعد از کمی بحث با عوامل انتظامی و حضور ارشدشان و شناختن دکتر عجب شیری زاده از طرف ایشان مشکل حل شد و تمام بچه ها روی پل رفتند. از سمت نخجوان هم چهار یا پنج نفر از اساتید نجوم که از دوستان دکتر عجب شیری زاده بودند هم حاضر بودند. ما یک تلسکوپ همراهمان بود وبچه های صلح ستارگان هم دو تلسکوپ که همه را سوار کردیم ودرنقطه صفر مرزی مستقر شدیم(ده متری از صفر به سمت نخجوان رفتیم تا از نور شدید پروژکتورهایی که سمت ایران را روشن کرده بودند دور شویم). تقریبن در وسط پل. هر از گاهی هم به خانواده یا افرادی که می گذشتند مشتری یا کهکشان آندرومدا را با تلسکوپ نشان می دادیم. مشکل اساسی این بود که سطح پل از ورقه های فلزی ساخته شده بود و با راه رفتن افراد به شدت می لرزیدند و تلسکوپها تصویر بسیار لرزان و متحرکی داشتند و زود به زود هم نیاز به تنظیم مجدد داشتند.
روحیه اساتید آذربایجانی برایم بسیار شگفت انگیز بود که چطور با شعف از آرایش قمرهای مشتری و تصویر تلسکوپها حرفمی می زدند و هر کدام می خواستند زودتر منظره مشتری یا کهکشان آندرومدا را ببینند. فکر کنم دکتر عجب شیری زاده اصلن پای تلسکوپ نرفت. خیلی دلم می خواست که درباره آماتورهای آذربایجان سوال کنم. اما معرفی دکتر عجب شیری زاده درباره ما باعث که تصمیم بگیرم چیزی نپرسم.
برنامه حوالی 8 تمام شد. برگشتیم سمت ایران و در کنار دهانه پل دوباره ترابی تلسکوپش را سوار کرد و به چند نفر از مسئولین و نظامیانی که حضور داشتند هم گوشه هایی از آسمان را نشان داد. برای برگشت گفتند که از سالنی که عموم از آنجا تردد می کنند برگریم ( هنگام ورود از محوطه آزاد کنار گمرگ وارد شدیم که به نظرمتعلق به نیروی انتظامی بود). مسئول مربوطه گمرک گیر داد که از کجا امده اید و این وسایل همراهتان چیست. چیزی نمانده بود که مشکل پیدا کنیم که یکی از افراد همان بخش سیاوش را شناخت که از شبکه چهارست و به خیر گذشت.
شام را در یکی از رستورانهای جلفا بودیم و دست جمعی مهمان دکتر عجب شیری زاده ( احتمالن مرکز نجوم و اخترفیزیک مراغه)بودیم. بعد از شام همه جدا شدیم از هم و هر کس به راه خودش رفت. ما هم می خواستیم شب را با دوربین علی و تلسکوپ من به عکاسی نجومی بگذرانیم. جاده مرزی ارس که بسته بود تصمیم گرفتیم در تاریکی جزیره (جزیره سابق البته) اسلامی عکاسی کنیم. عکسهای نسبت خوبی گرفت علی که اگر منتشر کرد می توانید ببینید.
صبح حوالی ساعت 11 از شهر خارج شدیم. همراه علی شافع, امیر هنرمند, پوریا دلیر.توقف در خان تختی برای دیدن کتیبه مربوطه.
توقف در خوی برای نهارخوردن در رستوران حاج حسین. چلوکباب کوبیده مخصوص از قرار نفری 6000 تومن.
بعد از قره ضیاالدین وارد جاده فرعی شدیم و به سمت سد ارس رادنیم(یعنی علی راند).
توقف بعدی در کلیسای سنت استپانوس, نرسده به جلفا.
ساعت پنج با اعضای صلح آسمانی در مقابل ورودی گمرک جلفا, پل چوبی, قرارداشتیم. سیاوش صفاریان پور , محمد جواد ترابی و امین جمشیدی و همزمان رسیدن هادی طباطبایی و دکتر عجب شیری زاده از مرکز تحقیقات نجوم و اخترقیزیک مراغه. حامد الطافی از دانشگاه تبریز، حامد پورخرسندی از صوفیان، به همراه احسان نقیزاده، یحیی حبیبی و سالار حبیبی از جلفا.
بعد از کمی بحث با عوامل انتظامی و حضور ارشدشان و شناختن دکتر عجب شیری زاده از طرف ایشان مشکل حل شد و تمام بچه ها روی پل رفتند. از سمت نخجوان هم چهار یا پنج نفر از اساتید نجوم که از دوستان دکتر عجب شیری زاده بودند هم حاضر بودند. ما یک تلسکوپ همراهمان بود وبچه های صلح ستارگان هم دو تلسکوپ که همه را سوار کردیم ودرنقطه صفر مرزی مستقر شدیم(ده متری از صفر به سمت نخجوان رفتیم تا از نور شدید پروژکتورهایی که سمت ایران را روشن کرده بودند دور شویم). تقریبن در وسط پل. هر از گاهی هم به خانواده یا افرادی که می گذشتند مشتری یا کهکشان آندرومدا را با تلسکوپ نشان می دادیم. مشکل اساسی این بود که سطح پل از ورقه های فلزی ساخته شده بود و با راه رفتن افراد به شدت می لرزیدند و تلسکوپها تصویر بسیار لرزان و متحرکی داشتند و زود به زود هم نیاز به تنظیم مجدد داشتند.
روحیه اساتید آذربایجانی برایم بسیار شگفت انگیز بود که چطور با شعف از آرایش قمرهای مشتری و تصویر تلسکوپها حرفمی می زدند و هر کدام می خواستند زودتر منظره مشتری یا کهکشان آندرومدا را ببینند. فکر کنم دکتر عجب شیری زاده اصلن پای تلسکوپ نرفت. خیلی دلم می خواست که درباره آماتورهای آذربایجان سوال کنم. اما معرفی دکتر عجب شیری زاده درباره ما باعث که تصمیم بگیرم چیزی نپرسم.
برنامه حوالی 8 تمام شد. برگشتیم سمت ایران و در کنار دهانه پل دوباره ترابی تلسکوپش را سوار کرد و به چند نفر از مسئولین و نظامیانی که حضور داشتند هم گوشه هایی از آسمان را نشان داد. برای برگشت گفتند که از سالنی که عموم از آنجا تردد می کنند برگریم ( هنگام ورود از محوطه آزاد کنار گمرگ وارد شدیم که به نظرمتعلق به نیروی انتظامی بود). مسئول مربوطه گمرک گیر داد که از کجا امده اید و این وسایل همراهتان چیست. چیزی نمانده بود که مشکل پیدا کنیم که یکی از افراد همان بخش سیاوش را شناخت که از شبکه چهارست و به خیر گذشت.
شام را در یکی از رستورانهای جلفا بودیم و دست جمعی مهمان دکتر عجب شیری زاده ( احتمالن مرکز نجوم و اخترفیزیک مراغه)بودیم. بعد از شام همه جدا شدیم از هم و هر کس به راه خودش رفت. ما هم می خواستیم شب را با دوربین علی و تلسکوپ من به عکاسی نجومی بگذرانیم. جاده مرزی ارس که بسته بود تصمیم گرفتیم در تاریکی جزیره (جزیره سابق البته) اسلامی عکاسی کنیم. عکسهای نسبت خوبی گرفت علی که اگر منتشر کرد می توانید ببینید.
۱ نظر:
من گردش های علمی رو خیلی دوست دارم، به خصوص اگه نجومی هم باشه....
از اون عکس ها هم اگه یه توضیحی نوشته بودین خوب بود. مثلا چین..کین..از کجا اومدن...
مرسی جالب بود.
ارسال یک نظر