چهارشنبه، آذر ۰۴، ۱۳۸۸

گافهای کانتکت

به عنوان یکی از فیلمهایی که خیلی دوستش دارم, مدتها بود می خواستم گافهای این فیلم را از صفحه imdb آن ترجمه کنم. نه برای زیر سوال بردن فیلم بلکه برای جلب توجه بیشتر بینندگان جدی فیلم, که اکثرن منجم هستند, به تیز بینی منتقدان علمی فیلم. با وجود تمام اینها ذره ای از علاقه من به فیلم کم نخواهد شد و سالی 4-3 بار باید فیلم را هنوزهم ببینم.

خطای واقعی : در آرسیبو ئلی فرکانس 1221.5 مگاهرتز را جستجو می کند که متعلق به باند فرکانسی GPS L2 بوده و به دلیل تداخل امکان حضور در آن فرکانس و جستجوی آسمان در آن محدوده وجود ندارد.

پیوستگی : در اتاق کنترل VLA, زمانی که برای بار اول پیغام دریافت می شود, اسیلوسکوپ Tektronix 420 در حالت Trigger - Edge Source قرار دارد اما زمانی که دریافت پیغام برای لحظه ای متوقف می شود, ئلی به طرف همان اسیلسکوپ بر می گردد و اسیلسکوپ روی حالت Display - Style قرار دارد.

خطای واقعی : دکتر ارووی نمی تواند از MIT مدرک Magna Cum Laude گرفته باشد چون در آنجا چنین امتیازی وجود ندارد.

پیوستگی : موقعیت میکروفن هدست ئلی زمانی که برای بار اول وارد کره می شود.

گافی که گاف نیست : جاش به ئلی اشاره می کند که چیزی درباره تیغ اوکام نمی داند (در صورتی که به عنوان دانشجوی الهیات باید بداند), اما این مساله را برای خوشمزگی می گوید و هرگز به صراحت نمی گوید که با این اصل آشنا نیست.

پیوستگی : ئلی بعد از س ک س از تخت بیرون می آید و لباسش را می پوشد و به سمت انتهای تخت می رود, به وضوح در زیر لباس س و ت ی ن نبسته. لحظاتی بعد هنگام بیرون آمد به شکل معجزه آسایی س و ت ی ن بسته!

خطای جغرافیایی : وقتی ئلی بعد از شهادت دادن از پله های ساختمان کپیتول (کنگره) پایین می آید, لیموزینی در خیابان منتظر اوست که این خیابان در ضلع غربی کنگره قرار دارد و بوسیله جلوه های ویژه در آنجا قرار داده شده و آنجا در واقع جز حوض کوچکی چیز دیگری وجود ندارد.

خطای جغرافیایی : در صحنه حرکت به عقب دوربین در آغاز فیلم, منظومه شمسی بیشتر از حد واقعی نزدیک به منظومه شمسی نشان داده شده. همچنین دوربین هنگام عبور از صحابی m16 (سه ستون گازی) آنرا از دید ناظر زمینی نشان می دهد که در اصل باید برعکس باشد.

اشتباه آشکار سازی (!) : در جریان مصاحبه مطبوعاتی, حرکت موهای بیل کلینتون به دلیل نسیم در صحنه اصلی در فضای باز دیده می شود. حتی می توان تابش آفتاب را نیز بر روی او دید.

خطای جغرافیایی : کنیونی (Canyon) که در کنار VLA نشان داده می شود, در واقعیت وجود ندارد. VLA در دشتهای سن آگوستین است. دشتی وسیع محصور میان کوهها.

دیده شدن افراد و وسایل پشت صحنه : زمانی که ئلی برای بار اول سیگنال را می شنود, زمان بالا رفتن از پله ها انعکاس افراد پشت صحنه در در شیشه ای دیده می شود.

اشتباه در ترتیب وقایع : در فلش بکی که به دهه هفتاد و کودکی ئلی زده می شود, بر روی میز کنار تخت ئلی اسب اسباب بازی قرار دارد که توسط شرکت Breyer Animal Creations در اواخر دهه هشتاد تولید می شده.

عدم انطباق صدا و تصویر : زمانی که برای اولین بار سیگنال فضایی را گوش می کنند, گروه ستی کشف می کنند که تپشها مجموعه اعداد اول هستند. وقتی سیگنال هفت بار می تپد, کامپیوتر عدد هفت و همچنین سری تپشهای بعدی که یازده تا هستند را نشان می دهد.

پیوستگی : وقتی دانشمندان VLA, پیغام تصویری را دریافت می کنند, مقدار زوم تصویر روی صفر است. دقایقی بعد زمانی که از انها خواسته می شو که روی تصویر زوم آوت کنند, عدد روی چهار است و آنرا روی صفر می آورند.

خطای وافعی : در Socorro نیو مکزیکو, جایی که VLA قرار دارد, حوالی هالووین, ستاره نسر واقع (وگا) که سیگنال از آن دریافت می شود, بعد از ساعت هفت و نیم صبع طلوع می کند. در حالی که در فیلم در همان ساعتها در حال غروب بود ( در کنفرانس مطبوعاتی ریاست جمهوری ساعت دریافت سیگنال شش و سی و یک دقیقه صبح بیان می شود).


این پست به تدریج کامل می شود ...

پنجشنبه، آبان ۲۸، ۱۳۸۸

حکایت ما و عربها و پدرخوانده

2 هفته است که شبکه MBC شروع کرده و سه گانه پدرخوانده رو پنج شنبه ها نشون میده. امشب هم قسمت نهایی رو نمایش خواهد داد. نکته جالب برای من اینه که با ابهت و افتخار این شبکه تبلیغ می کند که برای اولین بار پدرخوانده را با دوبله عربی ببینید.
واقعن می تونید تصور کنید؟ این دنیای پر رنگ و لعاب عربی 37 سال بعد از اولین پدرخوانده تازه داره این فیلم رو دوبله می کنه؟ احساس می کنم به هیچ وجه نمیشه ساختارهای فرهنگی ایران رو با دنیای عربی مقایسه کرد. شاید دوبله زیبای پدرخوانده به فارسی در سی سال پیش برای ما در نگاه اول چشمگیر نباشد اما نباید فراموش کرد که جامعه ای که 30 سال پیش می طلبیده این فیلم برایش دوبله شود بسیار ریشه های فرهنگی قدرتمندی داشته.
البته این را هم نباید فراموش کرد که این روزها دوبله فارسی خیلی آبکی تر از گذشته شده و این روند در حال تشدید است. برای بعضی از فیلما و سریالها می توان دوبله های خوبی دید ولی اکثریت با فیلمهایی است که دوبله بسیار ضعیفی دارند و البته فیلمهای خوبی هم هستند. هرچند متن و داستان فیلمها در ایران این روزها بسیار دستکاری می شود تا با فرهنگ اسلامی همخوانی پیدا کند و شاید همین هم یکی از عوامل روگردانی عموم از فیلمهای دوبله شده است.

سه‌شنبه، آبان ۲۶، ۱۳۸۸

رصد صلح آسمانی

سه شنبه هفته پیش برنامه رصدی صلح ستارگان میان ایران و آذربایجان بود. من و چند نفر دیگه از بچه های گروه رفتیم جلفا تا به بقیه جمع برگزار کننده برنامه بپیویندیم(با تامین اتومبیل از طرف علی و سوخت از طرف پوریا و پدرش).

صبح حوالی ساعت 11 از شهر خارج شدیم. همراه علی شافع, امیر هنرمند, پوریا دلیر.توقف در خان تختی برای دیدن کتیبه مربوطه.







توقف در خوی برای نهارخوردن در رستوران حاج حسین. چلوکباب کوبیده مخصوص از قرار نفری 6000 تومن.


بعد از قره ضیاالدین وارد جاده فرعی شدیم و به سمت سد ارس رادنیم(یعنی علی راند).

توقف بعدی در کلیسای سنت استپانوس, نرسده به جلفا.
 
 
 


ساعت پنج با اعضای صلح آسمانی در مقابل ورودی گمرک جلفا, پل چوبی, قرارداشتیم. سیاوش صفاریان پور , محمد جواد ترابی و امین جمشیدی و همزمان رسیدن هادی طباطبایی  و دکتر عجب شیری  زاده از مرکز تحقیقات نجوم و اخترقیزیک مراغه. حامد الطافی از دانشگاه تبریز، حامد پورخرسندی از صوفیان، به همراه احسان نقی‌زاده، یحیی حبیبی و سالار حبیبی از جلفا.


بعد از کمی بحث با عوامل انتظامی و حضور ارشدشان و شناختن دکتر عجب شیری زاده از طرف ایشان مشکل حل شد و تمام بچه ها روی پل رفتند. از سمت نخجوان هم چهار یا پنج نفر از اساتید نجوم که از دوستان دکتر عجب شیری زاده بودند هم حاضر بودند. ما یک تلسکوپ همراهمان بود وبچه های صلح ستارگان هم دو تلسکوپ که همه را سوار کردیم ودرنقطه صفر مرزی مستقر شدیم(ده متری از صفر به سمت نخجوان رفتیم تا از نور شدید پروژکتورهایی که سمت ایران را روشن کرده بودند دور شویم). تقریبن در وسط پل. هر از گاهی هم به خانواده یا افرادی که می گذشتند مشتری یا کهکشان آندرومدا را با تلسکوپ نشان می دادیم. مشکل اساسی این بود که سطح پل از ورقه های فلزی ساخته شده بود و با راه رفتن افراد به شدت می لرزیدند و تلسکوپها تصویر بسیار لرزان و متحرکی داشتند و زود به زود هم نیاز به تنظیم مجدد داشتند.

روحیه اساتید آذربایجانی برایم بسیار شگفت انگیز بود که چطور با شعف از آرایش قمرهای مشتری و تصویر تلسکوپها حرفمی می زدند و هر کدام می خواستند زودتر منظره مشتری یا کهکشان آندرومدا را ببینند. فکر کنم دکتر عجب شیری زاده اصلن پای تلسکوپ نرفت. خیلی دلم می خواست که درباره آماتورهای آذربایجان سوال کنم. اما معرفی دکتر عجب شیری زاده درباره ما باعث که تصمیم بگیرم چیزی نپرسم.

برنامه حوالی 8 تمام شد. برگشتیم سمت ایران و در کنار دهانه پل دوباره ترابی تلسکوپش را سوار کرد و به چند نفر از مسئولین و نظامیانی که حضور داشتند هم گوشه هایی از آسمان را نشان داد. برای برگشت گفتند که از سالنی که عموم از آنجا تردد می کنند برگریم ( هنگام ورود از محوطه آزاد کنار گمرگ وارد شدیم که به نظرمتعلق به نیروی انتظامی بود). مسئول مربوطه گمرک گیر داد که از کجا امده اید و این وسایل همراهتان چیست. چیزی نمانده بود که مشکل پیدا کنیم که یکی از افراد همان بخش سیاوش را شناخت که از شبکه چهارست و به خیر گذشت.

شام را در یکی از رستورانهای جلفا بودیم و دست جمعی مهمان دکتر عجب شیری زاده ( احتمالن مرکز نجوم و اخترفیزیک مراغه)بودیم. بعد از شام همه جدا شدیم از هم و هر کس به راه خودش رفت. ما هم می خواستیم شب را با دوربین علی و تلسکوپ من به عکاسی نجومی بگذرانیم. جاده مرزی ارس که بسته بود تصمیم گرفتیم در تاریکی جزیره (جزیره سابق البته) اسلامی عکاسی کنیم. عکسهای نسبت خوبی گرفت علی که اگر منتشر کرد می توانید ببینید.

شنبه، آبان ۱۶، ۱۳۸۸

حکایت زلزله های هرمزگان و اعتماد عمومی مردم

شاید بعد از نه ماه ننوشتن باید چیز دیگه ای می نوشتم. اما موضوعیه که خیلی این روزها ذهنمو درگیر کرده. از زمستان 87 بود که مجموعه ای از زلزله های قوی و ضعیف قشم و بندرعباس را می لرزاند. البته سابقه این زمین لرزه ها را باید به سالهای دورتر هم برد. در سالهای 81 تا 83 که خودم هم انجا بودم چندین بار شاهد این اتفاق بودم و لرزه خیز بودن این منطقه را خودم هم درک کرده ام. شاید مهمترین زلزله سالهای اخیر 6 آذر 84 با قدرت 6 ریشتر بود که بیمارستان نوساز خلیج فارس در قشم را برای سالها تعطیل کرد (مرداد امسال در توافق نامه ای میان دانشگاه آزاد و سازمان منطقه آزاد دوباره راه اندازی شد) و هزاران کاشانه را از هم پاشاند.
هدف اصلمی من انتقاد از زلزله یا ضعیف بودن خانه ها و بیمارستانها نیست. منظور اصلمی من طرز فکر مردم این بخش ایران درباره نظام و حکومتشان است.
این شبها مردم بندرعباس و قشم شبهایشان در پارکها و خیابانها صبح می شود. شایعه و اضطراب موج می زند میان مردم. بالا تا پایین, جوان تا پیر بر این باورند که مانورهایی انجام شده. انواع سلاحهایی که آزمایش شده باعث این سرگردانی آنهاست. سلاحهای اتمی. ریختن اورانیم در دریا. و و و و.
خیلی بد است مردم دولت و حکومتشان را این همه دور و در مقابل خودشان احساس کنند