یکشنبه، اسفند ۱۸، ۱۳۸۷
پايان راه نزديك است
دراين سراى بى كسى، كسى به در نمى زند/ به دشت پر ملال ما پرنده پر نمى زند/ يكى ز شب گرفتگان چراغ بر نمى كند/ كسى به كوچه سار شب در سحر نمى زند/ نشسته ام در انتظار اين غبار بى سوار/ دريغ كز شبى چنين سپيده سر نمى زند/ دل خراب من دگر خرابتر نمى شود/ كه خنجر غمت از اين خرابتر نمى زند/ گذرگهى است پر ستم كه اندرو به غير غم / يكى صداى آشنا به رهگذر نمى زند/ چه چشم پاسخ است از اين دريچه هاى بسته ات؟/ برو كه هيچ كس ندا به گوش كر نمى زند/ نه سايه دارم و نه بر، بيفكنندم و سزاست/ اگرنه، بر درخت تر كسى تبر نمى زند.
ه الف سايه
اشتراک در:
پستها (Atom)