دوشنبه، خرداد ۰۱، ۱۳۸۵

غزل


شهر منهای وقتی که هستی، حاصلش برزخ خشک وخالی
جمع آیینه ها ضربدر تو بی عدد صفر بعد از زلالی

می شود گل در اثنای گلزار ،می شود کبک در عین رفتار
می شود آهویی در چمنزار ،پای تو ضربدر باغ قالی

چند برگیست دیوان ماهت، دفتر شعرهای سیاهت
ای که هر ناگهان از نگاهت ،یک غزل می شود ارتجالی

هرچه چشم است جز چشمهایت سایه وار است و خود در نهایت
می کند بر سبیل کنایت مشق آن چشمهای مثالی

ای طلسم عددها بنامت ،حاصل جزر و مدها به کامت
وی ورق خورده احتشامت ،هر چه تقویم فرخنده فالی

چشم واکن که دنیا بشورد، موج در موج دریا بشورد
گیسوان باز کن تا بشورد، شعرم از آن شمیم شمالی

حاصل جمع آب و تن تو ،ضربدر وقت تن شستن تو
این سه منهای پیراهن تو برکه را کرده حالی به حالی
حسین منزوی

شنبه، اردیبهشت ۳۰، ۱۳۸۵

کاریکاتوری علیه ترکها؟؟؟


کارتون روزنامه ایران را علیه ترکها نمی دانم زیرا اصطلاح به کار رفته جزئی از فرهنگ اصطلاحات روزمره تهران است و بدون هیچ غرضی نسبت به ترکها در جامعه به کار برده می شود. نیز فراموش نکنیم مه این نوشته برای رده سنی نوجوانان بوده و شاید نویسنده آن نیز نوجوانی بوده که به زبان خودش، همان زبانی که با دوستانش سرو کله می زده، نوشته. عذرخواهی روزنامه مربوطه نیز نشان از همین امر دارد.
متاسفانه به نظر من دانشجوها به راحتی از پان ترکیستها بازی خوردند. بسیاری از حقوق انسانی و قومی ما سالهاست که لگدکوب می شود و عصبانی بودن به خاطر آنها بسیار معقول از این بود.

پنجشنبه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۸۵

كابوس‌هاي يك قيلوله مردانه

مرد چادري، گوشه‌ي چادرش را به دندان مي‌گيرد و در حالي كه بغض كرده سبيلش مي‌لرزد: - چي بگم حاج خانوم؟ خرجي نمي‌ده. يوخده به فكر زندگي نيس. با گوشتكوب زده همه جامو كبود و زخم و زيلي كرده. همين چند شب پيش در و همساده‌ها... همه شاهدن به حضرت عباس... سيبيلمو پيچونده وسط حياط منو كوبيده ديفال بعد تا ميخوره زدتم . ميگه اون زنه كي بود بهت زنگ زد . زن پايش را روي پا انداخته و تسبيحش را با خشم مي‌گرداند : - دروغ ميگه حاج خانوم. تمكين نمي‌كنه. زير سرش بلن شده. پدرم شاهده. اصلاً يه كلام ختم كلام: طلاق .



نماينده مجلس پشت تريبون جيغ مي‌زند : - خانم! فساد همه جا رو برداشته. اين همه مرد خيابوني، اين همه رجال فاحش، اينا مايه‌ي ننگ جامعه‌ن. اينا باعث آبروريزي مملكتن ... چند نماينده مرد مجلس چادرشان را مرتب كرده و لب ور مي‌چينند. بعد از سخنراني نماينده زن، آقاي لايق، يكي از مردان چادري پشت تريبون مي‌رود : - به نظر من اگه سه چار تا از اين مرداي خيابوني رو همين جا جلوي مجلس به دار بكشن يا از همين لوستر مجلس آويزونشون كنن يا سيبيلاشونو بزنن تو شهر بگردونن. وضع درست ميشه. همهمه در مجلس در مي‌گيرد . مدتي پيش نيز طرح جنجالي ?خانه شفاف? در مجلس سر و صداي زيادي به پا كرده بود . ارائه‌دهندگان طرح اميدوار بودند با تصويب آن، خانه‌هاي شفافي از شيشه ساخته شود تا تمام حركات مردان خياباني گردآوري شده در آن زير نظر باشد.
- به به دوماد گلم.... ماشالا ماشالا ... مادر خواستگاره نيش تا بناگوش باز كرده اين را به اسماعيل مي‌گويد . اسماعيل چادرش را روي سرش مرتب مي‌كند و با شرم سيني استكان را جلوي خواستگاره مي گيرد. خواستگارش يك پيردختر نيمه تاس است. او هم در حالي كه سرش را پايين انداخته يواشكي يك نگاه خريدارانه به پاهاي پشمالوي او كه موهايش سيخونكي از زير جوراب شيشه‌اي بيرون زده مي‌كند و بعد دزدكي او را ديد مي‌زند. اسماعيل هول مي شود و دستش مي‌لرزد.



اولين جشنواره فيلم‌هاي مردان برگزار مي‌شود. برخي از فيلم‌هاي مطرح شركت‌كننده در جشنواره عبارتند از: دو مرد- مردي با گيوه‌هاي كتاني- من غلامحسينقلي چهل و سه سال دارم - مرد زيادي- نره‌سگ روي شيرواني داغ ? امشب مردي مي‌ميرد ? رسم معشوق‌كشي - زندان مردان- رام كردن مرد سركش ? خوابگاه پسران ? مرد شرقي - پسران انتظار- مرتيكه‌ي قناد ? جاسوسي كه دوستم داشت ? مردان بدون زنان ? مرد گربه‌اي ? روزي كه مرد شدم ? عمو مازندرانه ? تيمور و تب خيارشور ? داماد افغان و چندين فيلم ديگر. لازم به ذكر است ?اسحق خاتم‌نيا ? سازنده فيلم ?رنگ زردچوبه? طي نامه‌اي به وزيره‌ي اطلاعات گفت فيلمش را چون مورد ضدزن در آن دارد داوطلبانه از جشنواره بيرون مي‌برد و فقط آن را محض تفنن به جشنواره آورده بود .



دو زن در خيابان مشغول دعوا و كتك‌كاري و همزمان مشغول دادن فحش‌هاي ركيك به پدر و برادر يكديگر هستند. مردم سعي دارند آنها را جدا كنند. يكيشان ناگهان يك چاقوي ضامن‌دار مي‌كشد. ديگري پا به فرار مي‌گذارد. مردم كنار مي‌كشند. زن چاقوكش دنبالش مي‌دود و داد مي‌زند: - دِ اگه زني وايسا... مث مردا در نرو !



زني مشغول موعظه است : - در روايات معتبر و متواتر به نقل و اجماع از تمامي علما داريم كه مرد ناقص‌العقل است. زني مي‌پرسد : - ببخشين حاج خانوم ميشه در اجراي حكم سنگسار مردا از تيركمون استفاده كرد؟ - بله اگر بُعد مسافت از رمي‌كننده تا رمي‌شونده بسيار باشد، رمي كننده از تيركمان و حتي منجنيق مي‌تواند استفاده كند .



مليكا جيكلسون تغيير جنسيت داد. به گزارش نشريه كوريرا دلاسرا مليكا جيكلسون خواننده‌ي نام‌دار آمريكايي تصميم به تغيير جنسيت به مرد گرفت. وي در مورد اين اقدام خود به خبرنگاران گفت: به شما چه؟ مال خودمه.



مرد: اگه امشب نيايي بريم خونه پاپام ديگه منو نمي‌بيني! زن مردذليل: براي چي؟ مرد: واسه اينكه چشاتو درميارم!



اخبار حوادث: يك خواستگاري به مجادله كشيد. به گزارش خبرنگاره‌ي واحده‌ي مركزي خبر، پس از ريختن يك سيني چاي توسط پسر دم بخت يك خانواده روي خواستگاره‌ي نگون‌بخت، كار به دعواي خانوادگي كشيد. خانواده عروس مي‌گويند اين كار اسماعيل عمدي بوده است. پزشكان مي‌گويند احتمالاً خواستگاره براي هميشه مقطوع‌النسل شود. پدر اسماعيل در پاسخ به اين ادعا گفت: وا؟



آقا من از مجله‌ي مرد روز گله داشتم كه چرا بيشتر صفحاتشو كرده آگهي؟ به جاي اون همه مطلب خوب ورداشتين كلي آگهي‌هاي جلف زدين كه چي؟ بفرماين: آرايشگاه جنتلومن. انواع شينيون سبيل، كوپ ريش، مش، فر. ضمناً لباس داماد موجود است... يا اين يكي: منشي مرد يا داراي روابط عمومي قوي و مسلط به زبان‌هاي انگليسي و ايتاليايي و سواحيلي و داراي گواهي معتبر مايكروسافت يا ترجيحاً زيبا و داراي روابط خصوصي قوي نيازمنديم... خانوم شركت زده پنج شيش منشي مكش مرگ‌ماي مرد با اون اطوارهاي لوس و ريش‌هاي با آرايش اجق وجق استخدام كرده... اصلاً كيفيت مرد روز خيلي پايين اومده.



از يك تريلي در حال عبور از يك جاده‌، صداي نوار به گوش مي‌رسد: پسر چادري چادرتو وردار.... لالاي لاي لالالاي ديررام ديدام دام ... ?عشرت ديزل? راننده تريلي مزبور جلو مكانيكي عهديه مي‌ايستد : - سامليك آبجي عهديه! چطوري دست طلا؟ عشرت ديزل سرش را از توي موتور يك ماشين بيرون مي‌آورد : - مليييكم آبج عشرت! جمالتو عشقه. بفرما چاي حاضره . - مخلصيم. ما باهاس سري به خونه بزنيم. مي‌دوني كه، ويلون جاده و بيابون بوديم. يه ماهي ميشه مرد و بچه‌هامونو نديدم. اومدم حالي بپرسم. فعلاً زت زياد.



خفاشه شب دستگير شد. قاتله‌ي خطرناكي كه تا كنون ده‌ها مرد بيگناه را خفه كرده بود با تلاش مأموران جان بركف آگاهيه‌ي تهران بزرگ در حين ارتكاب قتل يك مرد جوان دستگير شد. مأموران وي را در حالي كه مشغول خفه كردن يك مرد با روسري‌اش بود دستگير كردند و مرد قرباني از مرگ نجات پيدا كرد. مرد جوان در حالي كه ريشش از ترس مي‌لرزيد گفت: اين... اين... اين زن مي‌خواست منو بكشه... اين زن مي‌خواست منو بكشه... خفاشه شب گفت: من نمي‌خواستم بكشمت . مي‌خواستم امتحانت كنم .



مردان در حال ترشيدن هستند. به نوشته روزنامه ?مردسالاري? ارگان جمعيت دفاع از حقوق مردان، سن ازدواج بالا رفته و بسياري از مردان نمي‌توانند ازدواج كنند. مشكلات اجتماعي، فقر اقتصادي و فرهنگي و سياست‌هاي غلط دولته‌ي فخيمه از مهم‌ترين عوامل اين بحران است. به گزارش همين نشريه، در يك نظرسنجي از ميان مردان هجده ساله تا سي به بالا بيشترين معيارها براي ازدواج، داشتن خانه‌ي مستقل، ماشين، شغل مناسب و پردرآمد و مدرك تحصيلي بالاي زنان اعلام شده است. اين نشريه همچنين در اين نظرسنجي جمع‌بندي نظرات مردان براي ازدواج را به ترتيب رده سني اين گونه اعلام كرد : معيارهاي 18 تا 22 ? خوش‌پوش، خوش‌تيپ، خوش‌هيكل، پولدار، تحصيلات بالا، بذله‌گو، قدبلند معيارهاي 22 تا 26 ? تحصيلات بالا، خوش پوش، مهربان، اجتماعي، داراي رفاه نسبي. معيارهاي 26 تا 30 ? صادق، وفادار، كاري، زن زندگي باشه، بتونه مردشو درك كنه . معيارهاي 30 به بالا ? هر چي باشه، فقط باشه.



مردان هم به سربازي مي‌روند. بنا به طرح پيشنهادي برخي نمايندگان مجلسه، قرار است مردان هم به سربازي بروند. اين تصميم در راستاي تهديدات اخير آمريكا اتخاذ شده است. رئيس كميسيون امور مردان مجلسه گفت : البته ما به اين طرح اعتراض داريم. شرايط مردان طوري نيست كه بتوانند به سربازي بروند و سرشان مثل خانم‌ها تراشيده شود. چون آن موقع بايد ريش و سبيل‌شان را هم بتراشند كه اين مغاير ارزش‌هاي ماست و علاوه بر آن شبيه كله‌پاچه مي‌شوند . اميدواريم مجمعه‌ي تشخيصه، ‌اين مورد را به نمايندگان محترمه‌ي پيشنهاد‌دهنده‌ي طرح متذكر شود.



رئيسه جمهور امروز به رئيسه مجلس گفت بايد وزيره‌ي امور مردان بايد از ميان مردان انتخاب شود و مجلسه‌ي محترمه بايد اين را به تصويب برساند. اين درخواست بنا به اعتراضات مكرر انجمن‌هاي دفاع از حقوق مردان به انتصاب وزيره امور مردان صورت گرفت. وزيره امور مردان گفته بود چه فرقي مي‌كنه اين سمت زن باشه يا مرد؟ انجمن دفاع از حقوق مردان گفتند: فرقش مفصله .



در راستاي مبارزه با فساد، مردان شلوار كوتاه شلاق مي‌خورند. ?جابره مهيب‌النساء? مدير كل ستاد مبارزه با مفاسد مردان با اعلام اين خبر افزود: همينه كه هست . وي در پاسخ به انتقاد خبرنگاران مبني بر حمله به مانتوفروشي‌هاي سپهسالار گفت: ما به اتحاديه صنف مانتوي مردانه اعلام كرده بوديم مانتويي از نظر ما داراي استاندارد ارزشي است كه پارچه‌ي بيشتري برده باشد و هر كه مانتويش بيش، اخلاق و عفتش بيشتر .

از نوشته‌هاي ناصر خالديان

دوشنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۸۵

حکایت ماراتن عکاسی

دوست عزیز و قدیمیم امیر حسین در ماراتن مسیه گذشته تونست حدود 116 جرم رو در یک شب عکاسی کنه. شنیدم ادعاهایی شده که این کار انجام نشده و از این قبیل.... به نظر در حد غرض ورزی های کودکانه میاد ولی اون شب همه کسانی که اونجا بودن برنامه ریزی و کار هماهنگ و امیر حسین و فرشاد رو دیدن. تا بیشتر در این مورد بشنوم بهتره اظهار نظر دیگه ای نکنم.

یکشنبه، اردیبهشت ۱۷، ۱۳۸۵

تولد

امروز بیست و ششمین سالگرد تولد حنیفاس، بهش تبریک می گم و براش آرزوی سلامتی و موفقیت می کنم.

Always On My Mind
Maybe I didn't love you quite as good as I should have
Maybe I didn't hold you quite as often as I could have
Litte I should have said and done
I just never took the time
You were always on my mind
You were always on my mind
Maybe I didn't hold you all those lonely, lonely nights
And I guess I never told you, I'm so happy that you're mine
If I made you feel second best, I'm so sorry, I was blind
You were always on my mind
You were always on my mind
Tell me, tell me that your sweet love hasn't die
Give me, give me one more chance to keep you satisfied
If I made you feel second best, I'm so sorry, I was blind
You were always on my mind
You were always on my mind
by Chris de Burgh
(written by Thompson, James, and Christopher)
Year Released: 1995
Playing Time: 3:22

دوشنبه، اردیبهشت ۱۱، ۱۳۸۵

بازهم ماراتن

خب خبرهای ماراتون همه جا هست. بد ندیدم چند تا نکته رو اینجا بگم.
1- بخش تور برنامه با مدیریت آقای پورنگ پورحسینی بسیار عالی برگزار شد. هم از نظر زمانبندی، نظم و هم سرویسهای ارائه شده به شرکت کنندگان. متاسفانه محیط بانی قصر بهرام برخلاف سالهای گذشته کمی با خسّت عمل کرد و مثال آفتابه دار مستراح مسجد شاه را یاد آور می شد. اجازه ندادن برای استفاده از برق برای لپ تاپها و حتی شارژ موبایلها نمونه ای از این جریان بود.
2- سالهای نه چندان دور را به یاد می آورم که بهترین ابزار دم دستمان، تلسکوپ C5 بابک امین تفرشی بود. این ماراتن با تلسکوپهای 10 اینچ و 8 اینچ دابسونین و ابزارهای بزرگ و فول کامپیوترایز دیگر حال و هوای دیگری داشت.
3- درست 10 سال و 4 روز پیش از ماراتن ششم در همین قصر بهرام، گشت رصدی توسط موسسه اختروش برگزار شد که اولین جرقه های علاقه من به نجوم را شعله ور کرد. یاد تمام دوستانی که در جمع منجمین بودند و دیگر نیستند، گرامی. منجم ماندن هم پوست کلفتی می خواهد.
4- عکسهایی که گرفتم هم اینجاس. هرچند به هیچ وجه چنگی به دل نمیزنه