سه‌شنبه، آبان ۲۳، ۱۳۸۵

I do it for you

 

Look into my eyes - you will see
What you mean to me
Search your heart - search your soul
And when you find me there you'll search no more
Don't tell me it's not worth tryin' for
You can't tell me it's not worth dyin' for
You know it's true
Everything I do - I do it for you

Look into my heart - you will find
There's nothin' there to hide
Take me as I am - take my life
I would give it all I would sacrifice
Don't tell me it's not worth fightin' for
I can't help it there's nothin' I want more
Ya know it's true
Everything I do - I do it for you

There's no love - like your love
And no other - could give more love
There's nowhere - unless you're there
All the time - all the way

Don't tell me it's not worth tryin' for
I can't help it there's nothin' I want more
I would fight for you - I'd lie for you
Walk the wire for you - Ya I'd die for you

Ya know it's true
Everything I do - I do it for you

 

I do it for you by Bryan Adams

 

Sorry for …

پنجشنبه، آبان ۱۸، ۱۳۸۵

فيلتر

به بركت يك روز فيلتر بودن بلاگر و چند روز فيلتر بودن بلاگر بتا، من كلي مطلب واسه اينجا نوشتن داشتم، ولي الان كه دولت فخيمه مرحمت كردن و فيلتر رو برداشتن، من ديگه چيزي براي نوشتن ندارم. امروز فردا دستي به سرو گوش اين مطالب اخيرم ميكشم. اشكالات ويرايشي زياد دارن، اصطلاحات انگليسي، لينك و عكس هم بهشون اضافه مي كنم.

جمعه، آبان ۱۲، ۱۳۸۵

اسپوتنیک 2

سال 1957 در همچین روزی شوروی ها اسپوتنیک 2 را که حامل لایکا(laika، به روسی یعنی پارس کننده، Barker) بود را با وزن 450 کیلوگرم به فضا پرتاب کرد. این سگ کوچولو و خوشگل چند رووز بعد در جریان پرواز اسپوتنیک مرد.

کانون هم اندیشی معلمان نجوم ایران

امروز ساعت 9 صبح چهارمین جلسه کانون هم اندیشی معلمان نجوم ایران به میزبانی خانه جوان ارومیه دز این شهرستان برگزار شد. بزودی خبرهای مربوط به این کانون را میتوانید از وبسایت رسمی آن بخواند. من در مورد مباحث چیزی نمی نویسم و امیدوارم که از همان وبسایت بزودی به گزارش جلسات و مقالات دسترسی پیدا کنید.
شرکت کنندگان از تهران، ری، زاهدان، رشت، اهواز و اصفهان بودند. هادی طباطبایی برای برگزاری جلسه و یافتن پشتیبان مالی برنامه بسیار زحمت کشید که امیدوارم بازهم از ایم کارا بکنه ;-).

پنجشنبه، آبان ۱۱، ۱۳۸۵

نگاهي به خورشيد

واژه هاي نجوم و رصد ، آدمي را به ياد شب هاي تاريك و پرستاره مي اندازند به نظر مي رسد كه ساعت شروع كار اختر شناسان از هنگام غروب آفتاب آغاز مي شود . اما هميشه هم اين طور نيست . نزديكترين ستاره به ما ، فقط در روز ديده مي شود . خورشيد از چندين نظر براي ما ستاره اي يكتاست . تنها ستاره اي كه نور و گرمايش براي ما حيات بخش است و تنها ستاره اي كه مي توانيم سطحش را ببينيم . ستاره هاي ديگر آن قدر از ما فاصله دارند كه با بهترين تلسكوپ هاي روي زمين هم فقط به صورت نقطه اي نوراني ديده مي شوند .
آنچه آماتورها مي توانند از خورشيد رصد كنند ، لكه هاي تيرة سطح آن است . برخلاف آنچه تصور مي شود ، سطح خورشيد قرص درخشان يكنواختي نيست ، بلكه اغلب اوقات لكه هاي تيره اي در آن به چشم مي خورد .
رصد و پي گيري روزانة گردش و تحول اين لكه ها از لذت بخش ترين كارهاي آماتوري است ، ضمن اينكه ما را از بيدار ماندن در سرماي شب و دور شدن از نورها و آلودگي هاي شهر بي نياز مي كند !
براي رصد لكه هاي خورشيدي ، بايد از دوربين ( تك چشمي يا دوچشمي ) و يا تلسكوپ استفاده كنيد . البته بنا بر شواهد ، چينيان رصد لكه هاي بسيار درشت خورشيد را به هنگام غروب آفتاب ثبت كرده اند و قطعاً اين كار را با چشم غير مسلح انجام داده اند . اما ما نمي توانيم منتظر بمانيم تا چنان لكه هاي درشتي بر سطح خورشيد قرار گيرند ، پس نياز به دوربين داريم . يك چيز را حتماً به خاطر بسپاريد : دوربين شما از هر نوع كه باشد ، هيچ گاه نبايد مستقيماً با آن به خورشيد نگاه كنيد . اين كار خطرهاي فراواني دارد و حتي ممكن است باعث سوختن شبكية چشم و كوري دائمي شود . حال سؤال اين است كه چگونه مي توانيم خورشيد را رصد كنيم ؟
براي رصد خورسيد دو روش كلي وجود دارد : روش مستقيم و روش غير مستقيم . در روش مستقيم نياز به فيلتر هاي مخصوصي داريم تا شدت نور و پرتوهاي مضر خورشيد كاهش يابد . هرگز به فكر ساختن فيلتر هاي ابتكاري براي رصد خورشيد نباشيد . با صفحه هاي فيلم راديولوژي يا فيلم هاي سوختة عكاسي و ... نمي توان فيلتر خورشيدي ساخت . فيلتر هاي مخصوص ، ويژگي هاي خاصي دارند كه رصد كننده و دوربين را از خطرات مختلف حفظ مي كنند ( اگر چه در بهترين فيلترها هم عبور درصدي از پرتوهاي مضر اجتناب ناپذير است ) .



اگر دوربين شما به فيلتر مخصوص رصدهاي خورشيدي مجهز نيست ، براي رصد خورشيد حتماً به سراغ روش غير مستقيم برويد(Projection). در روش غير مستقيم ، به جاي نگاه كردن از درون چشمي ، نور خورشيد را بر صفحه اي مي تابانيم . در اينجا نيازي به استفاده از فيلتر هاي مخصوص نيست . اين روش ، نسبت به روش مستقيم ، چندين مزيت دارد كه مي توان خطر كمتر ، ثبت ساده تر و دقيق تر و هزينة كمتر را نام برد . به اين علت مي گوييم خطر كمتر كه در هنگام رصد مستقيم ممكن است بر اثر لرزش ، باد و يا هر عامل ديگر ، فيلتر به طور ناخواسته از دهانه جدا شود و نور خورشيد به چشم آسيب برساند . در ضمن ، موضوع پرتوهاي مضر را هم قبلاً ذكر كرديم . ساده تر و دقيق تر شدن ثبت رصد را هم به اين دليل گفتيم كه وقتي در رصد مستقيم لكه اي را در ميدان ديد تلسكوپ مي بينيم ، اگر بخواهيم از آن چشم برداريم و شكل ، اندازه و موقعيت آن را بر كاغذ رسم كنيم ، امكان وجود خطا بسيار زياد خواهد بود . اما اگر تصوير خورشيد ، بر صفحة كاغذ بتابد و لكه ها را روي كاغذ مشاهده كنيم ، مي توانيم ، در همانجا لكه ها را از روي نمونة واقعي « نقاشي » كنيم و اين امر رصد ما را دقيق تر و ساده تر مي كند( اينجا و اينجا مطالب و عكساي مرتبط را به انگليسي ببينيد). يكي از معايب بزرگ اين روش عبور نور گرمازا و قدرتمند خورشيد از ميان قطعات اپتيكي دوربين يا تلسكوپتان است كه بدون شك آسيب زا خواهد بود.
براي انجام اين كار ، ابتدا دوربين را روي سه پايه سوار كنيد . اگر دوربين دوچشمي استفاده مي كنيد و دوربينتان محلي براي اتصال سه پايه ندارد ، بايد خودتان با هر نوع ابتكاري آن را روي سه پايه قرار دهيد و ثابت كنيد . سپس درپوش دوربين يا تلسكوپ را ببنديد و آن را به طور تقريبي به سوي خورشيد نشانه رويد . اگر تلسكوپتان جوينده دارد ، آن را هم ببنديد و حتي از درون آن هم به خورشيد نگاه نكنيد . محل خورشيد را با لبة تلسكوپ تنظيم كنيد ، به گونه اي كه حدس بزنيد اكنون تصوير خورشيد در ميدان ديد تلسكوپ قرار گرفته است . معمولاً هر آماتوري كه مدتي دوربيني دراختيار داشته باشد مي تواند اين كار را انجام دهد زيرا به تمام ظرايف آن آشنا مي شود.
سپس درپوش تلسكوپ را برداريد و كاغذي در مقابل چشمي قرار دهيد . اگر از دوربين دو چشمي استفاده مي كنيد ، فقط يكي از درپوشها را برداريد . اگر نور خورشيد روي كاغذ افتاد ، فقط آن را به وسط بياوريد ، در غير اين صورت دهانة تلسكوپ را كمي جابه جا كنيد تا نور خورشيد در وسط صفحه قرار گيرد . بايد روشي كه خود ابداع مي كنيد ، برگه كاغذ را جلوي چشمي ثابت نگه داريد .
براي ثبت رصدهايتان ، بايد برگه هاي ثبت رصد بسازيد . براي ثبت لكه ها ي خورشيد ، بهتر است دايره هايي به قطر 109 ميليمتر را روي برگه هاي سفيدي ( مثلاً كاغذ A4 ) رسم كنيد . از آنجائيكه قطر خورشيد 109 برابر زمين است ، اگر قرص كال خورشيد را دقيقاً روي اين دايره بيندازيد ، هر ميليمتر از سطح ، معروف سطحي معادل كرة زمين است . به عنوان مثال اگر لكه اي به قطر 3 ميليمتر را مشاهده و ثبت كنيد ، اندازة اين لكه در حقيقت 3 برابر قطر زمين خواهد بود .
بر روي برگه هاي ثبت رصد ، مشخصاتي مانند : نام رصد كننده ، تاريخ و ساعت رصد ، اوضاع جوي ، نوع و بزرگنمايي ابزار رصد و هرگونه اطلاعات ديگري را كه مفيد مي دانيد بنويسيد و برگه ها را شماره بزنيد . پس از چند ماه ، حاصل تلاشتان مجموعه اي با ارزش از ثبت تعداد و ميزان دگرگوني لكه هاي خورشيدي خواهد بود .
پس از آنكه لكه ها را روي دايرة 109 ميليمتري ثبت كرديد ، نوبت مي رسد به ثبت دقيقتر شكل ظاهري لكه ها كه با مقايسة آن در روزهاي مختلف ، مي توانيد به مراحل دگرگوني لكه ها پي ببريد . اگر دوربين شما امكان افزايش بزرگنمايي را دارد ، تك تك لكه ها را با بزرگنمايي بيشتر نگاه كنيد . در پايين صفحة رصدتان ، در زير دايرة اصلي ، تعدادي دايرة ديگر به قطر تقريبي 3 يا 4 سانتي متر رسم كنيد . هر يك از لكه ها را با عدد يا حرف خاصي مشخص كنيد ( مثلاً 1 ، 2 ، 3 ، ... يا الف ، ب ، ... يا A ، B ، C ، و ... ) .
همين حروف و اعداد را در كنار دايره هاي كوچك بنويسيد . اكنون يكي از لكه ها را انتخاب كنيد و تصويرش را با بزرگنمايي زياد در دايرة كوچك مربوطه بيندازيد و سعي كنيد شكل ظاهري آن را بادقت زياد رسم كنيد . توجه داشته باشيد كه اغلب لكه ها از دو بخش سايه و نيمسايه تشكيل مي شوند كه سايه تيره تر از نيمسايه است . اگر اين دو بخش را مي توانيد روي لكه اي تشخيص دهيد ، به نوعي آن ها را در ترسيمتان از يكديگر تفكيك كنيد ، ( مثلاً با كم رنگ و پررنگ كشيدن آن ) . در ضمن ، گاهي اوقات بد نيست اين نواحي را هم به طريقي در دايرة اصلي نمايش دهيد . توجه داشته باشيد كه در رصد روزهاي مختلف ، بزرگنمايي را تغيير ندهيد تا بتوانيد اندازة لكه ها را با هم مقايسه كنيد .
ممكن است گاهي لكه ها به يكديگر بچسبند و لكه اي بزرگتر را تشكيل دهند و يا لكه اي بزرگ به چند لكة كوچكتر تقسيم شود . حتي ممكن است لكه هايي از سطح خورشيد محو شوند و يا لكه هاي تازه اي پديدار شوند . پس از آنكه چندين روز به رصد لكه هاي خورشيد پرداختيد ، برگه هاي ثبت شده را به دقت با هم مقايسه كنيد . از مقايسة اين برگه ها مي توانيد به اين نتيجه برسيد كه خورشيد به دور خودش مي گردد . حتي مي توانيد دورة تناوب گردش آن را به دست بياوريد . آنچه در اين گونه رصدها بيش از هر چيز اهميت دارد ، صبر و حوصلة كافي و داشتن برنامه ريزي دقيق و منظم است . موفق باشيد !

ناسا تصميم به تعمير و نوسازی هابل گرفت

مدير آژانس فضايی آمريکا می گويد ناسا از تصميم قبلی خود مبنی بر عدم تعمير هابل منصرف شده و قصد دارد يکی از ماموريت های آتی شاتل را به نوسازی اين تلسکوپ پيشرفته فضايی اختصاص دهد.
تلکسوپ هابل که در مدار زمين می گردد با تصاوير خارق العاده از کيهان، هم منجمان و هم عموم مردم را شگفت زده کرده است اما به تدريج فرسوده شده و در صورتی که تعمير نشود ظرف چند سال از کار خواهد افتاد.
دکتر مايکل گريفين، مدير ناسا، به کارمندان اين سازمان گفت که اصلاحات تازه در سيستم پرتاب شاتل بدان معنی است که اکنون اعزام فضانوردان برای تعمير هابل ايمن خواهد بود.
ماموريت تعمير و نوسازی هابل با کمک شاتل فضايی ديسکاوری احتمالا در سال 2008 انجام خواهد شد.
دکتر گريفين در مرکز فضايی گدارد در ايالت مريلند که برنامه هابل از آنجا اداره می شود به گروهی از مخاطبان گفت: "ما يک ماموريت تعمير - برای نوسازی هابل - به ماموريت های شاتل اضافه می کنيم تا قبل از بازنشسته شدن شاتل ها انجام شود."
اگر هابل تعمير نشود بعيد است بيش از سه يا چهار سال دوام آورد.
باتری ها و ژيروسکوپ هابل، که از آن برای نشانه رفتن تلسکوپ به سوی يک هدف خاص استفاده می شود، فرسوده شده اند اما در ماموريت تازه جايگزين خواهند شد.
خدمه شاتل همچنين دو ابزار تازه را روی تلسکوپ نصب خواهند کرد: دوربين زاويه باز 3 (WFC3) و طيف سنج منشا کيهانی (COS). اين ابزارهای تازه توانايی هابل برای کاوش اجرام محو و دوردست که يادگار مراحل اوليه کيهان هستند را به طور قابل توجهی افزايش خواهد داد.
اين ماموريت بايد عمر مفيد هابل را حداقل تا سال 2013 تمديد کند و آن زمانی است که ناسا بايد به پرتاب جانشين هابل نزديک شده باشد: تلسکوپ فضايی جيمز وب.
تصميم دکتر گريفين در واقع تصميم سلف او، شان اوکيف، که ماموريت های شاتل برای تعمير و نوسازی هابل را لغو کرده بود وارونه می سازد. آن برنامه بعد از فاجعه انهدام شاتل کلمبيا در فوريه 2003 لغو شد.
منجمان در سراسر جهان با شادی از تصميم تازه ناسا استقبال کرده اند.
اين رصدخانه چند ميليارد دلاری خدمات قابل توجهی به درک ما از منشا و تکامل جهان داشته است.
عميق ترين عکس ها از کيهان با همين تلسکوپ گرفته شده و به کشف اجرام بسيار جالب - که بعدا توسط ساير رصدخانه به دقت بررسی شد - منجر شده است.

مطالعات آن درباره انبساط جهان در سال های نخست ماموريت، باعث بهبود چشمگير تخمين ها در مورد قدمت کيهان شد. تصاوير آن همچنين به طور قطعی وجود سياهچاله ها را ثابت کرده و نظريه های مربوط به نحوه تشکيل سيارات را تصديق کرده است.
دانشمندان انتظار دارند که هابل پس از مرمت و نصب تجهيزات تازه همچنان در انجام کشفيات تازه پيشقدم خواهد بود.
به گفته آنها تحقيق درباره سيارات در اطراف ساير ستارگان (غير از خورشيد)، عميق تر شدن در گذشته راه شيری و فراتر از هر چيز دست يافتن به درکی بس عميق تر از تکامل کيهان از فعاليت ها و دستاوردهای آتی هابل خواهد بود.
باربارا ميکولسکی، نماينده مريلند در مجلس سنا، که برای انجام يک ماموريت تازه برای تعمير هابل تلاش و فعاليت می کرد اين تصميم را حادثه ای "خارق العاده" توصيف کرد.
وی که در جلسه روز سه شنبه در مرکز گدارد حضور يافته بود گفت: "اين روزی بزرگ برای دانش، روی بزرگ برای اکتشافات علمی و روزی بزرگ برای الهام بخشيدن است؛ زيرا هابل برای بسياری از مردم سرمنشاء الهام بوده است."

منبع : BBCفارسی

یکشنبه، آبان ۰۷، ۱۳۸۵

I finally found someone

شاید دیر به نظرت بیاد، ولی ارزششو داره اینجا نوشته بشه.
I finally found someone
That knocks me off my feet
I finally found the one
That makes me feel complete
It started over coffe
We strated out as friends
It's funny how from simple things
The best things begin

This time is different
And it's all because of you
It's better than it's ever been
'Cause we can talk it though
My favouite line was
"Can I call you sometime"
It's all you had to say
To take my breath away

This is it, oh I finally found someone
Someone to share my life
I finally found the one
To be with every night
'Cause whatever I do
It's just got to be you
My life has just begun
I finally found someone

Did I keep you waiting? I didn't mind
I apologise, baby that's fine
I would wait forever just to know you were mine

You know I love your hair
Are you sure it looks right?
I love what you wear
Isn't it too tight?
You're exceptional
I can't wait for the rest of my life

This is it, oh I finally found someone
Someone to share my life
I finally found the one
To be with every night
'Cause whatever I do
It's just got to be you
My life has just begun
I finally found someone
And whatever I do
It's just got to be you
My life has just begun
I finally found someone


I Finally Found Someone by: Bryan Adams

شنبه، آبان ۰۶، ۱۳۸۵

تاریخچه عکاسی نجومی - بخش 1

سال 78 کتاب Astrophotography For the Amateur را بنا به ضرورت ترجمه کردم. آغاز این ترجمه را به ترجمه دیگری از سایتی که اکنون هرچه میجویم نمی یابم آراستم که نگاهی بود بر تاریخ عکاسی نجومی. به دلایلی این کتاب هرگز به طبع نرسید، ماهها بود که در فکر انتشار این کتاب از طریق این وبلاگ بودم. از آنجایی که مرجعی برای تاریخچه عکاسی به زبان فارسی نمی شناختم(همین مطالب در سال 80 در ماهنامه دانشمند به شکل مجموعه مقالات چاپ شده)، امروز بخش اول آن کتابرا که تاریخچه ای از عکاسی نجومیست ، در 3 بخش منتشر ساختم.
امیدوارم دوستان Copy-Paste کننده ذکری از من نیز ببرند.

خلاصه
عكاسي در قرن نوزدهم متولد شد، داگروتيپ اولين روش آغاز تجربه هاي عكاسي در ستاره شناسي بود. با معرفی روش صفحات تر (كلوديون تر)، عكاسي نجومي پیشرفت محسوسی کرد. اولين عكسهاي موفق نجومي از ماه، خورشيد گرفتگي و ستارگان بود. روش صفحات خشك در دهه 1870 ارائه شد و عكاسي نجومي را متحول كرد. نوردهي هاي طولاني امكان به تصوير كشيدن اجرام کم نور تر را بوجود آورد. امكان تجزيه و تحليل طيف ستارگان و سحابيها نیز فراهم شد و نتيجه، اكتشاف دو گانه هاي طيفي بود. در سال 1887 تهيه نقشه عكاسي از آسمان آغاز شد و 70 سال كامل كردن آن به طول انجاميد. قدرسنجي عكاسي مشكلات زيادي را در استاندارد كردن قدر ستارگان به وجود آورد كه تا سال 1992، زماني كه استانداردهاي بين المللي وضع شد، به طول انجاميد. عكاسي رنگي در سال 1959 وارد ستاره شناسي شد. عكاسي رنگي به دلیل نمایش رنگارنگ زیبایی های آسمان باعث توجه بيشتر عموم به مقوله نجوم شد. در دهه 1980 CCD ها به عرصه عکاسی نجومی وارد شد و در اواخر دهه 1990 ،عکاسی دیجیتال. از زمان تولد عکاسی نجومی تا به حال، پیشرفتهای بسیاری در این عرصه حاصل شده و امروزه عکاسی نجومی به عنوان يك روش علمي مورد استفاده قرار مي گيرد.

1ـ1 تاريخچه عكاسي اوليه
ابداع و استفاده از واژه «عكاسي»(Photography) را اغلب به ستاره شناس مشهور «سرجان هرشل» نسبت مي دهند. او در يكي از سخنراني هاي خود در انجمن سلطنتي در تاريخ 14 مارس 1839، از اين واژه استفاده كرد. البته در صحت این موضوع میتوان شک کرد زیرا دو هفته قبل از سخنراني او ،ستاره شناس برليني، «جان مادلر»، در نامه اي اين واژه را بكار برده بود. البته مي توان هرشل را عامل استفاده عمومي از اين واژه دانست. در سال 1822 ميلادي، «جوزف نيسفور نيپس» اولين تصوير موفق با استفاده از تكنيك عكاسي را به وجود آورد. او يك صفحه فلزي نقره اندود را درون يك دوربين آبسكورا به مدت 8 ساعت نوردهي كرد، در اين روش صفحه ها پس از نوردهي در معرض بخار جيوه كريستالي گرم شده قرار داده مي شدند تا كنتراست تصوير افزايش يابد. اين روش «داگر» را به آزمايشات بيشتري ترغيب كرد تا روش عملي تري براي تهيه عكس پيدا كند. اين دو در سال 1829 شروع به همكاري كردند. متأسفانه 4 سال بعد نيپس درگذشت اما داگر آزمايشات را ادامه داد تا در سال 1837 موفق شد روشي را بيابد كه امروزه به نام او، داگروتيپ ناميده مي شود.
تصوير1 يكي از اولين تصاوير داگروتيپ است كه در سال 1839 توسط داگر از «كاخ تويلري» گرفته شده است.
اولين توجه عمومي به روش داگر توسط سياستمدار و ستاره شناس فرانسوي «آراگو» در هفتم ژانويه 1839 در جلسه هفتگي آكادمي علوم فرانسه بود. آراگو مجذوب اين روش شده بود، اما اين روش محدوديتهاي جدي نيز داشت. جزئيات تصويرمناسب بود ولي امكان تکثیر از آن وجود نداشت. هر صفحه منحصر به فرد بود زيرا هيچ نگاتيوي مورد استفاده قرار نگرفته بود. زمانهاي نوردهي طولاني بودند و اين مانع مهمي در استفاده از روش داگروتيپ در ستاره شناسي(به جز اجرام خيلي نوراني)بود. با وجود اين محدوديتها تلاشهاي زيادي شد تا از اين روش براي هدفهاي نجومي استفاده شود.

1ـ2 آغاز عكاسي نجومي 1851ـ1830
قبل از توجه به روش داگروتيپ توسط آراگو، داگر سعي كرده بود كه از ماه عكس بگيرد. او تصوير ماه را بر روي يكي از صفحه هاي عكاسيش انداخت و تصوير ماه را ثبت كرد. متاسفانه جزئيات قابل تشخيص نبود. اين موضوع باعث شد كه اراگو براي عكاسي از اجرام آسماني تشويق شود، و تا جايي پيش رفت كه روشي براي عكاسي از طيف خورشيد معرفي كرد.
اولين عكسهاي نجومي موفق، به روش داگروتيپ گرفته شدند. درخشندگي فوق العاده زياد خورشيد، طولانی بودن نوردهی را به اندازه كافي جبران مي كرد. در سال 1842 ميلادي عينك ساز فرانسوي به نام «لربورس» Lerebours توانست عكس موفقي از خورشيد ثبت كند. البته اين عكس زياد نور خورده بود، ولي ديگران را براي ادامه كار تشويق مي كرد. در دوم آوريل 1845، دو شخص به نامهاي «فيزو و فوكالت»،Fizeau Foucault توانستند با زمان نوردهي ثانيه عكس خوبي از خورشید بگيرند. (تصوير2)
در اين عكس چند لكه خورشيدي نيز قابل مشاهده بود. اين عكس در مجله ستاره شناسي براي عموم كه توسط اراگو منتشر مي شد، چاپ گرديد. اولين تلاش براي عكاسي از يك خورشيد گرفتگي نیزدر هشتم جولاي 1842 ميلادي توسط يك ستاره شناس اتریشي بنام «ماجو چي» Majocchi با استفاده از روش داگروتيپ صورت پذيرفت. او توانست از خورشيد گرفتگي جزئي عكس بگيرد ولي از خورشيد گرفتگي كلي نتوانست عكاسي كند.
زماني كه ستاره شناسان با استفاده از روش داگروتيپ دست به تجربه زدند، حساسيت صفحه ها افزايش يافته بود. صفحات را در معرض بخارات برم نيز قرار میدادند که حساسيت آنها را افزايش مي داد.
اين موضوع باعث ثبت اجرام كم نورتر بر روي اين صفحات شد. اولين عكس موفق از يك خورشيد گرفتگي كلي توسط شخصي بنام «بركووسكي» Berkowski با استفاده از يك نور سنج با مارك Konigsber، كه اندازه اش تقريباً بود، در 28 جولاي 1851 گرفته شد. زمان نوردهي او 24 ثانيه بود. (تصوير3) در اين تصوير زبانه هاي خورشيدي و تاج دروني ثبت شده بود كه اولين نمايش دقيق از اين عوارض بود. تلاشهاي گذشته براي طراحي دقيق از تاج خورشيد به خاطر مدت زمان كوتاه گرفتگي كلي مسير نشده بود. ماه، دومين جرم آسماني براي عكاسي به روش داگروتيپ بود. «جي . پي . بوند» G.P.Bond در سال 1850 مجموعه عكسهاي مشهوري گرفت. اين عكسها با استفاده از تلسكوپ استوايي شكستي 15 اينچي رصدخانه هاروارد با كمك «جي. ا. ويپل» J.A.Whipple عكاس بوستوني گرفته شد. در آن زمان اين تلسكوپ همراه با تلسكوپ مركز نجومي در «پالكوو» Pulkovo روسيه بزرگترين تلسكوپهاي جهان بودند. اندازه تصوير ماه 125 ميليمتر بود. اين عكسها اولين بار در 9 مي 1850 در جلسه انجمن سلطنتي نجوم نمايش داده شد، و بعداً در نمايشگاه بزرگ قصر كريستال در سال 1851، بوند به خاطر عكسهايش مدال گرفت. بوند سعي مي كرد عكسهاي مشابهي از ستارگان بگيرد. در جولاي 1850 بوند، ويپل با كمك همان تلسكوپ 15 اينچي موفق به عكاسي از ستاره نسر واقع (قدر1) با نوردهي 100 ثانيه شدند. هم چنين آنها موفق به عكاسي از ستاره دوگانه كاستور (قدر2) شدند كه مطمئناً به صورت خطي شده بود. آنها به دليل مكانيزم نه چندان دقيق موتور ردياب تلسكوپ دچار سختي شدند و همين باعث شد كه از ادامه تلاششان دست بردارند. موتور ردياب تلسكوپ براي رصد با چشم بسيار مناسب بود ولي براي عكاسي جواب مثبت نمي داد. زماني كه موتور ردياب دقيقتري جايگزين شد آنها با استفاده از روش كلوديون تر به كارهايشان ادامه دادند.

1ـ3 عكاسي نجومي 1890-1851روش شيشه مرطوب (كلودين تر)
در سال 1851 روش ديگري به نام شيشه مرطوب (كلودين تر) توسط «فردريك اسكات آرچر» معرفي شد. اين روش به سرعت به عنوان روش منتخب اكثر عكاسان جايگزين روش داگروتيپ شد. ساختار روش كلودين تر با روش داگروتيپ متفاوت بود. براي ساختن شيشه هاي مرطوب، ابتدا يك تركيب از مخلوط كردن پنبه در حمامي از اسيد سولفوريك و نيترات پتاسيم در دماي 80-60 درجه به مدت 6 دقيقه تهيه مي شود. پس از شستشو، آن را در محلولي از الكل، اتر، يديد پتاسيم (يا هر يديد ديگري) و برم حل مي كنند. مايع حاصل، مايع چسبناكي به نام كلودين است. اين ماده را روي شيشه اي تميز مي مالند و مي گذارند خشك شود. پس از خشك شدن بلافاصله آن را درون محلولي از نيترات نقره اشباع شده با يديد نقره فرو مي برند. اين كار باعث تغيير يد و برم به نمك هاي نقره و باعث حساس شدن شيشه مي گردد. قبل از خشك شدن شيشه بايد با آن عكاسي كرد، زمان موثر 10 تا 15 دقيقه است. شيشه در ظرفي شامل: سولفات آهن، اسيد استيك و الكل ظاهر مي شود و سپس ثابت مي گردد. تصوير حاصله كيفيت بسيار خوبي دارد و در مقايسه با امولسيونهاي مدرن دانه بندي ريزي دارد.
روش كلودين تر برتري هاي زيادي نسبت به روش داگروتيپ داشت. حساسيت شيشه هاي آن 5 تا 10 برابر بيشتر از صفحات داگروتيپ بود، بنابراين به همين مقدار نيز به نوردهي كمتري نياز داشت. زمان نوردهي در نور روز 2 تا 3 ثانيه بود، هم چنين روش بسيار ارزانتري نسبت به داگروتيپ بود. هر عكس در روش داگروتيپ حدود 21 گين هزينه داشت (در قرن 18 دستمزد يك كارگر بسيار كمتر از اين مقدار بود). در حالي كه روش كلودين تر حدود اين مقدار هزينه مي شد. عكسهاي داگروتيپ يك نسخه اي بودند و نمي توانستند آنها را تكثير كنند، در حالي كه از روي شيشه هاي مرطوب به راحتي مي توانستند چاپ بزنند. با تمام اين اوصاف شيشه كلودين تر هنوز با حالت ايده آل خيلي فاصله داشت زيرا مي بايست قبل از خشك شدن نوردهي مي شد كه كار بسيار دشواري بود. اگر اجازه خشك شدن به شيشه ها داده مي شد از حساسيت آنها كاسته مي شد. صفحات تر حدود 10 برابر از صفحات خشك حساس تر بودند، بنابراين از آنها فقط براي عكاسي از خورشيد استفاده مي شد. تمام روشهاي اوليه عكاسي داراي ايرادهاي مشترك ديگري هم بودند. سطح حساس آنها پان كروماتيك (حساس به تمام رنگها) نبود. تمام آنها حساسيت خيلي كمي به رنگ قرمز داشتند. زماني ايجاد مشكل مي كرد كه مي خواستند از تلسكوپهاي شكستي براي عكاسي استفاده كنند، كه براي تنظيم چشم طراحي شده بودند، و براي عكاسي تنظيم شان تغيير مي كند. آن زمان هنوز تلسكوپ هايي كه براي عكاسي تصحيح شده باشند، ساخته نشده بود. گذشته از اين محدوديتها، روش كلودين تر در مطالعات نجومي بسيار مورد توجه واقع شد.

عكاسي از ماه (با روش كلودين تر)
با روش كلودين تر، زمان مورد نياز براي عكاسي از ماه كافي بود. ستاره شناس آماتور انگليسي «وارن دلا رو» Warren DelaRue با استفاده از اين روش وي ك تلسكوپ 13 اينچي انعكاس فلزي از ماه عكسهايي گرفت. تلسكوپ موتور رد ياب نداشت، بنابراين در طول 30-10 ثانيه نوردهي، شيشه بايد با دست حركت داده مي شد. اين كار با قرار دادن شيشه داخل مكانيزمي شبيه اسلايد عمل مي كرد، و از پشت ، شخص ناظر آن را مي ديد و تلسكوپ را حركت مي داد، تا ضربدر هدف، كه بر روي يك گودال از ماه تنظيم شده بود همان جا بماند. اين عكسها در سال 1853 در جلسه انجمن سلطنتي نجوم نمايش داده شد. اين روش بسيار دشوار بود، به همين دليل با ساخته شدن موتور ردياب براي تلسكوپ، آن را رها كردند. در سال 1857 موتور ردياب دقيقي روي تلسكوپ نصب شد و دلاور توانست عكسهاي بسيار دقيق و شفافي با نوردهي 10 ثانيه از ماه بگيرد (تصوير4).
در سپتامبر 1859، او دونگاتيو از ماه را كه تا اندازه 200 ميليمتر بزرگ شده بودند، در انجمن سلطنتي ستاره شناسي بريتانيا به نمايش گذاشت. اين تصاوير مورد توجه بسياري از ستاره شناسان در آن زمان قرار گرفت. در ايالات متحده آمريكا، ستاره شناس آماتور و ثروتمند به نام «لوئيس ام رتفورد» Lewis M. Rutherford در باغ خود در نيويورك يك رصد خانه با تلسكوپي اينچي فيتز Fitz، برپا كرد، ليكن چون عدسي آن با چشم تنظيم مي شد، او نتوانست عكسهاي واضحي بگيرد. او مشكلش را با ساختن اولين تلسكوپ ويژه عكاسي در جهان حل كرد. اين كار بسيار سخت بود، زيرا آزمايشهاي عدسي به وسيله چشم نمي توانست انجام پذيرد و تمام آزمايشها بايد با روش عكاسي انجام مي شد. زماني كه در سال 1864 تلسكوپ تكميل شد او عكسهاي بسيار واضحي از ماه با نوردهي 3-2 ثانيه گرفت (تصوير5).
او با استفاده از اين تلسكوپ، 1400 عكس از آسمان را ثبت كرد، كه شامل 50 عكس از خوشه پروين بود. ولي او را بيشتر به خاطر عكسهاي ماه مورد تمجيد قرار دادند. «ر. الري» R.Ellery مدير رصد خانه ملبورن از تلسكوپ بزرگ ملبورن براي گرفتن عكسهاي فوق العاده اي از ماه در سال 1871 استفاده كرد. «اچ . سي راسل» H.C.Russel عكسهاي او را اين طور توصيف كرده است: «دقيق ترين و بهترين عكسهايي كه تا اين زمان ديده است».
علاقه به عكاسي از ماه با توسعه روشهاي جديد عكاسي ديگر كمتر مورد توجه واقع مي شد، با وجود اجرام كم نورتر براي عكاسي، ماه سالها به دست فراموشي سپرده شد.

عكاسي از خورشيد گرفتگي
«جان هرشل» براي مجموعه عكاسي از خورشيد، انجمن سلطنتي را تشويق كرد، تا براي تاسيس بناي خورشيد نگار عكاسي در رصدخانه «كيو» Kew سرمايه گذاري كنند. اين وسيله را دلارو (De La Rue) اختراع كرده بود. يك تلسكوپ 5/3 اينچي كه با استفاده از روش پروجكشن تصويري با قطر 100 ميليمتر ايجاد مي كرد. با استفاده از اين ابزار ثبت عكاسي لكه هاي خورشيد از سال 1858 تا 1872 انجام شد. در 1861 خورشيد نگار عكاسي مشابهي در روسيه نيز ساخته شد. در 1873 يك خورشيد نگار عكاسي در رصد خانه سلطنتي گرينويچ نصب شد. اين رصدخانه جايگزين كيو شد و تا به امروز عكاسي از خورشيد را ادامه داده است.
دلاور خيلي علاقمند بود كه از خورشيد گرفتگي عكاسي كند، به همين منظور او خورشيد نگار عكاسي رصدخانه كيو را براي ثبت گرفتگي 18 جولاي 1860 به اسپانيا منتقل كرد. او دو عكس از خورشيد گرفت كه در آنها شراره ها و تاج خورشيد به خوبي مشخص بود. از روي عكسها اثبات شد كه شراره ها از عوارض خورشيدند و به ماه ربطي ندارند. عكسهاي كوچكي كه كشيش سچ (Secche) با ساتفاده از يك تلسكوپ شكستي با فاصله 384 كيلومتري گرفته بود. اين اطلاعات را تاييد مي كرد.
عبورهاي نادر زهره در سالهاي 1874 و 1882 روي داد. اين اتفاق مجال اين كار را به وجود آورد تا با استفاده از ثبت دقيق اين واقعه در جاهاي مختلف، اختلاف منظر خورشيد را به دست آورند. اين اطلاعات مي توانست براي تعيين فاصله تا خورشيد به كار رود. گروههاي زيادي در سراسر زمين از عكاسي براي ثبت عبور 1874 استفاده كردند. از روشهاي مختلفي استفاده شد، از داگروتيپ تا كلودين تر و خشك. ولي تمام عكسها به خاطر لك بودن ابزارها خراب شد. كنگره اي توسط 14 كشور براي نظارت بر ثبت الاعات عبور 1882 در پاريس تشكيل شد. پس از مباحثات، آنها عكاسي را به عنوان وسيله اي براي محاسبه عبور توصيه نكردند. از اين پس بود كه جامعه نجومي، عكاسي را به عنوان ابزاري محاسباتي رد كرد. اين ديدگاه محافظه كارانه در قبال روشهاي جديد مسلماً تغيير كرده است.

آغاز عكاسي از ستارگان
با معرفي روش كلوديون تر (و موتورهاي ردياب جديد)، بوند تلاشهايش را براي عكاسي از ستارگان با تلسكوپ 15 اينچي شكستي هاروارد در سال 1857 شروع كرد و به راحتي موفق شد از ستارگان عكس بگيرد از جمله او از ستارگان عناق (قدر 2/2) و سها (قدر4) با 80 ثانيه نوردهي عكس گرفت. بوند متوجه شد كه اندازه تصوير ستاره بر روي صفحه بستگي به «قدر» ستاره دارد. او آزمايشهاي متعددي براي تعيين مقدار اين اثر انجام داد. او با تلسكوپهاي 15-1 اينچي چندين عكس از نسر واقع، عناق و سها با نودهي هاي 120-1 ثانيه گرفت. و پي برد كه اندازه تصوير ستاره بستگي به زمان نوردهي دارد بر اين مبنا او توانست معياري يابد كه دقت آن از روش حدي با چشم بيشتر بود. تبديل اندازه تصوير ستاره به محاسبات سيستم قدر، آن قدرها هم كه فكر مي كرد آسان نبود، و تحليل نوع اطلاعات سالها مورد مباحثه بود. بوند نتوانست اين كار را به اتمام برساند و در سال 1865 در سن 1865 در سن 90 سالگي درگذشت.
دلارو نيز به عكاسي از ستارگان توجه كرد. او دريافت كه بهترين وسيله براي اين كار، دوربيني مستقر روي يك پايه استوايي داراي موتور ردياب با فاصله كانوني كوتاه متناسب با قطر دهانه مناسب است. او با كمي مشكل از خوشه پروين عكس گرفت.اما به دليل تميز نبودن كار با كلودين از ادامه كار منصرف شد.
رادفورد از ديگر پيشگامان عكاسي از ستارگان بود. او تلسكوپ اينچي شكستي مخصوص عكاسي را در سال 1864 كامل كرد، و توانست تا ستارگان قدر 9 را با 3 دقيقه نوردهي عكاسي كند. او در سال 1865 توانست با نوردهي 4 دقيقه اي عكسي از خوشه پروين بگيرد. سپس موقعيت ستارگان را در عكس به وسيلة ميكرومتري كه خودش ساخته بود، به دست آورد. به احتمال زياد، اين وسيله اولين دستگاه محاسبه موقعيت ستارگان در آسمان بود. در مقاله اي كه در سال 1865 چاپ شد رادفورد امكان تهيه نقشه عكاسي از آسمان را شرح داد. او معتقد بود شيمي عكاسي در آينده پيشرفتهاي بسياري مي كند و روشهاي حساستري عرضه خواهد شد.

روش شيشه خشك
در سال 1871 دكتر «ريچارد مادوكس» راهي كشف كرد كه به جاي شيشه در صفحات عكاسي از ژلاتين استفاده كند. با اين روش مشكل تفرق در تصاوير به وسيله جذب نور عبوري از صفحه كاهش يافت. هم چنين كشف شده بود كه اگر نمكهاي نقره بر روي لايه ژلاتين كشيده شوند، حساسيت بيشتري را به وجود مي آورند، به خصوص اگر در مدت نوردهي، از گرما يا بخار آمونياك استفاده شود.
در سال 1879 «جورج ايستمن» دستگاهي ساخت كه مي توانست صفحات عكاسي را با امولسيون پوشش دهد، و اين مي توانست سرآغازي براي عكاسي مدرن باشد.
عكاسي از دنباله دارها
عكاسي از دنباله دارها براي ستاره شناسان اوليه بسيار مشكل بود. دنباله دارها اغلب كم نورند و صفحات كلودين تر حساسيت لازم را براي ثبت آنها نداشت. اين موضوع با ارائه صفحات خشك در دهه 1870 تغيير كرد. خوشبختانه در 1881 و 1882 دو دنباله دار بزرگ در آسمان ظاهر شدند. اولي دنباله دار «تبوت» Tebbutt يا III 1881 و دومي دنباله دار 1882 يا II 1882 بود. هر دو دنباله رو با موفقيت عكاسي شدند. يكي از اشخاصي كه از دنباله دار III 1881 عكاسي كرد. «م. جانسون» M.Janssen فرانسوي بود. او با يك تلسكوپ نيم متري با فاصله كانوني 1600 ميليمتر و صفحات خشك عكس گرفت. مدت زمان نوردهي او 30 دقيقه و اندازه دم دنباله دار را 5/2 درجه ثبت كرد (تصوير6).
دكتر «هنري دراپر» Henry Draper نيز با استفاده از يك تلسكوپ 11 اينچي و نوردهي 160 دقيقه اي عكسي گرفت كه دم دنباله دار را تا 10 درجه نشان مي دهد. او هم چنين توانست از طيف هسته دم دنباله دار عكس بگيرد. دنباله دار بزرگ سال 1882 به طور وسيعي عكاسي شد. اين دنباله دار فوق العاده درخشان بود به طوري كه در روز با چشم غير مسلح ديده مي شد. «ديويد گيل» David Gill مشهورترين عكسها را از اين دنباله دار گرفت. او مدير رصد خانه سلطنتي در دماغه اميد نيك در آفريقاي جنوبي بود. او از يك دوربين معمولي با لنز 5/2 اينچي و نسبت مارك «دالمير» Dallmeyer استفاده كرد. اين دوربين به وزنه تعادل تلسكوپ 6 اينچي شكستي رصدخانه متصل شده بود و در طول نوردهي طولاني هدايت مي شد. عكسها در 6 شب گرفته شده اند. (تصوير7).
عكسها بسيار جالب توجه بودند اما موضوع بسيار جالب توجه تر تعداد زياد ستارگان در اطراف دنباله دار بود. عكسهاي چاپ شده دنباله دار به انجمن سلطنتي ستاره شناسي در لندن ارسال شد. اين عكسها گيل را تشويق كرد تا از عكاسي براي تهيه اطلس براي تعيين موقعيت ستارگان استفاده كند. در سال 1885 گيل بودجه اي را از انجمن سلطنتي براي انجام تحقيقات عكاسي نجومي دريافت كرد. او هدفش را تهيه يك اطلس از آسمان نيم كره جنوبي قرار داد. اين كار عاقبت منتهي به تهيه CPD شد كه موقعيت و قدر 400000 ستاره را فهرست كرده بود. اين كار سرآغاز پروژه Darte Du Ciel بود.

عكاسي از سحابي ها
تلاشهاي اوليه براي عكاسي از سحابي ها به همان مشكل عكاسي از دنباله دارها منتهي مي شد. سحابيها ذاتاً كم نور هستند و تا زمان صفحات خشك مدت نوردهي براي آ‹ها كافي نبود. دراپر عكسي از سحابي جبار در سال 1880 با نوردهي 51 دقيقه با استفاده از يك تلسكوپ شكستي استوايي گرفت. اين عكس مركز سحابي را نمايش مي دهد. او در سال 1882 با يك نوردهي 137 دقيقه اي توانست جزئيات بيشتري را نشان دهد. او عكس مي گرفت تا بداند كه آيا سحابي در حال تغيير است يا نه؟ ولي در سال 1883 مرد و كارش نيمه تمام ماند. در انگلستان ستاره شناس آماتوري به نام «ا.ا.كومون» A.A.Common عكاسي از سحابيها را با مشكلات فراوان ادامه داد. او در سال 1883 با استفاده از يك تلسكوپ شكستي 36 اينچي در «ا.آرلينگ» Earling نزديك لندن عكس مي گرفت. عكسهاي او جزئيات بيشتري از سحابيها و هم چنين ستاره هايي را كه تا به حال ديده نشده بودند را نشان مي داد. به احتمال زياد اينها اولين عكسهايي بودند كه ستاره هايي فراتر از توان ديد چشم، ثبت مي كرد. ستاره شناس آماتور ديگر انگليسي «ايزاك رابرتس» Lsaac Roberts عكسهاي زيادي از خوشه هاي ستاره اي با استفاده از يك تلسكوپ شكستي 20 اينچي گرفت. در دسامبر 1886 با استفاده از يك نوردهي 3 ساعته توانست از سحابي اطراف خوشه پروين عكاسي كند.

تاریخچه عکاسی نجومی - بخش 2

آغاز عكاسي در طيف سنجي
در نتيجه تحقيقاتي كه دانشمندان مختلف از جمله فرانسوفر، بونسون و كيريشهف انجام دادند مشخص شد كه نور ساطع شده توسط خورشيد يا ديگر اجرام آسماني اطلاعات مهمي را در مورد ساختمان شيميايي آنها به ما ميدهد. خطوط طيفي در خورشيد و ستارگان چيز جديدي نبود. در سال 1798 ويليام هرشل نور 6 ستاره پر نور آسمان را مورد بررسي قرار داده بود و متوجه شد كه شدت نسبي نور در نور رنگهاي مختلف ستاره متفاوت است. او براي اين مسئله دليلي ارائه نداد. در طول قرن نو.زدهم ستاره شناسان به اهميت طيف سنجي پي بردند و اين محدوده مطالعاتي مهم شد. كاربرد عكاسي در طيف سنجي همان مشكل عكاسي از دنباله دارها و سحابيها بود. طيف سنج نور يك جسم بسيار كم نور را منتشر مي كند و بنابراين به صفحات حساستر و هم چنين نوردهي طولاني تر احتياج بود تا بتوانند تصويذ را ثبت كنند. در اين ميان طيف خورشيد استثنا بود. در 1843 «جي. دروپر» J.Drupper عكسي از بخشي از طيف خورشيد با روش داگروتيپ گرفت. اين عكس خطهاي جديدي را در منطقه ماوراي بنفش نشان مي داد. دكتر هويگنس در 1863 مجموعه اي از طيف ستاره شباهنگ تهيه كرد ولي هيچ خطي قابل مشاهده نبود. تمام اين كارها قابل توجه بودند ولي عكاسي طيف سنجي تا معرفي صفحات خشك كار زيادي پيش نبرد.
در سال 1876 هويگنس براي عكاسي از طيف ستاره نسر واقع از صفحات خشك استفاده كرد تصوير حاصل هفت خط را نشان مي داد كه دو تاي آنها به خوبي قابل تشخيص و جزء خطوط هيدروژن بودند. كارها از آن پس سرعت گرفت، «اچ. دراپر» H.Drapper از روش مشابه هويگنس براي عكاسي از طيف استفاده كرد. اين روش شامل انداختن تصوير ستاره روي طيف نگار عكاسي تعبيه شده در انتهاي تلسكوپ بود. از 1879 تا 1883 او طيف حدود 50 ستاره را به دست آورد. در سال 1881 هويگنس طيف دنباله دار III 1881 را به دست آورد. اين تصوير دو طيف روي هم افتاده را نشان مي داد كه طيف پيوسته اي از نور خورشيد انعكاس يافته و دو بخش غير پيوسته متعلق به نور خود دنباله دار بود. بعدها اين خطوط به عنوان خطوط هيدروكربن شناخته شدند. هويگنس اولين عكس از طيف يك سحابي را در 1882 گرفت، (سحابي جبار). در اين تصوير 5 خط نشري درخشان ديده مي شد. يكي از آنها در ماوراي بنفش بود و قبلاً ديده نشده بود. دراپر هم عكسي از طيف سحابي جبار گرفت. در 1882 يكي از عكسهاي او طيف يك ستاره قدر 10 را نشان داد. در آن زمان اين كم نورترين جرمي بود كه طيف نگاري شده بود. در 1885 پروفسور پيكرينگ (رصدخانه كالج هاروارد) كشف كرد كه مي شود طيف تعداد زيادي ستاره را روي يك صفحه به دست آورد. او از قرار دادن يك منشور بزرگ بر روي شيئي تلسكوپ استفاده مي كرد نمونه اي از اين كار را در تصوير 8 مي بينيد.
با استفاده از اين روش از سال 1885 تا 1889 تمام ستارگان پر نورتر از قدر 6 آسمان از ميل 25 درجه جنوبي تا قطب شمال سماوي بر روي 663 صفحه طيف نگاري شدند كه شامل 28000 ستاره بود. در سال 1889 وقتي كه پيكرينگ با تلسكوپ دراپر كار مي كرد متوجه نوع جديدي از ستاره هاي دوگانه شد. با كشف جابجايي خطوط روشن طيف ستاره عناق با قدر 2/2 اين موضوع آشكار شد. اين جابجايي ثابت نبود و هر 52 روز اتفاق مي افتاد. دليل اين موضوع جابجايي دوپلري طيف دو ستاره در هنگام گردش به دور يكديگر از منظر ديد ما بود. خانم «ا. مائوري» A. Maury ستاره مشابهي را در سال 1889 زماني كه از طيف ستاره بتا ـ ارابه ران با قدر 8/1 دوباره عكس مي گرفت كشف كرد. او دوره مداري دو روزه اي را براي اين ستاره به دست آورد.
كشف مهم ديگر توسط پروفسور «ووگل Vogel در سال 1889 در آكادمي سلطنتي علوم پروس روي داد، او از طيف ستاره راس الغول (ستاره متغير) 6 بار عكاسي كرد و كشف كه درست قبل از حداقل نورانيت ستاره در طيف آن تمايل به سرخ و پس از آن تمايل به آبي وجود دارد. اين موضوع فقط با چرخش راس الغول به دور مركز جرمي همراه با ستاره بي فروغ ديگري قابل توجيح بود. اين گردش فقط 8/68 ساعت به طول مي انجاميد. او اينگونه طرح ريزي كرد كه مدار گردش دو ستاره در امتداد خط ديد ما قرار دارد و هربار كه راس الغول به وسيله همدم تاريك همدم تاريك دچار گرفتگي حلقوي مي شود ما آن را كم نورتر مي بينيم. اين اولين توصيف از يك متغير گرفتگي بود.
همگي اينها اكتشافات مهمي بودند كه بدون عكاسي ميسر نبود. عكاسي متعدد از يك ستاره باعث شد كه تغييرات در مكان و طيف آن آشكار شود.

كارت دو سيل Cart du Ciel
در دهه 1880 امكان عكاسي از ستارگان با ميدان ديد باز امكان پذير شد. اين نتايج عكسهايي بود كه گيل از دنباله دار 1882 در آفريقاي جنوبي گرفته بود. همان طوري كه قبلاً ذكر شد عكسها به راحتي ستارگان كم نور را ثبت مي كنند. گيل 612 صفحه عكاسي را براي عكاسي از نيم كره جنوبي آسمان استفاده كرده بود، كه هر كدام از صفحات درجه از آسمان را ثبت مي كردند. «جي. سي. كاپتين» J.C.Kapteyn از رصد خانه ليدن در هلند به او در انجام محاسبات و پياده سازي صفحات كمك كرد. آنها در هر ساعت موقعيت 400-300 ستاره را تعيين مي كردند. نتيجه آخر اطلسي به نام CPD بود، كه مقدمه پروژه C du C شد.
در سال 1886 گيل با «آدميرال ئي. موچز» E.Mouchez مدير رصد خانه پاريس مكاتبه كرد. او پيشنهاد يك طرح همكاري بين رصدخانه هاي جهان را داد تا اطلسي از خلاصه موقعيت ستارگان و نقشه كل آسمان تهيه شود. در همين زمان «اتو استرو» Otto Strure از رصدخانه پالكو پيشنهاد مشابهي داد. در پاسخ به اين طرحها آدميرال دعوتنامه هايي براي برگزاري كنگره عكاسي نجومي در آوريل 1887، در پاريس فرستاد. 56 ستاره شناس از 19 كشور در كنگره شركت كردند، و بعد از 11 روز كنگره تصميم گرفته شد كه دو نقشه عكاسي از آسمان تهيه شود. اولي براي محاسبه مكان دقيق ستاره هايي تا قدر 1 بود، كه حاصل آن كاري به نام «كاتالوگ عكاسي نجومي» خوانده شد. دومي استفاده از صفحات عكاسي در نوردهي هاي طولاني تر براي ثبت ستارگان تا قدر 14 بود، كه اين كار به عنوان «جدول آسمان» منتشر مي شد. و به نام Carte du Ciel ناميده شد. مقياس تعيين شده بسيار وحشتناك بود. براي رسيدن به يك نتيجه يكنواخت بر اين شد كه همه رصدخانه ها از تلسكوپهاي مشابهي استفاده كنند. براي اين كار از يك تلسكوپ 340 ميليمتري با فاصله كانوني 43/3 متر و استفاده كردند. نتيجه ميليمتر بود كه محدوده درجه از آسمان را مي پوشاندند. يعني هر ميليمتر يك برابر دقيقه قوسي بود. عكسها با شبكه اي از خطوط با فاصله 5 ميليمتر چاپ شدند. براي اين كه محاسبات دقيق تر بر روي آنها انجام شود. آسمان به بخشهاي كاملاً برابري تقسيم شده بود و هر رصدخانه شركت كننده يك بخش از آ‹ را دارا بودند. تعداد صفحاتي كه هر رصدخانه بايد به كار مي برد بين 1008 تا 1500 متغيير بود. توليد صفحات مورد نياز براي كارت دوسيل وظيفه جديدي را براي كاركنان رصدخانه هاي شركت كننده در اين طرح به وجود آورد. سرانجام كارت دوسيل در سال 1964 پس از 70 سال به پايان رسيد. در اين ميان بعضي از رصدخانه ها از دور خارج و بعضي ديگر جايگزين شدند.

1ـ4 تحولات از سال 1890
تغييرات در امولسيونهاي عكاسي
سرعت تحول در امولسيونهاي عكاسي بعد از معرفي صفحه خشك كمتر شد. ماده انعطاف پذيري از نيترات سلولز و استات سلولز و بعدها از پلي استر ساخته شد، و استفاده از فيلم را اسانتر كرد. با تجاري شدن و توليد انبوه فيلم، ثبات و قابليت اعتماد مواد عكاسي بيشتر شد. تعداد عكاسان به دليل كيفيت فيلم و معرفي دوربينهاي ساده افزايش يافت.
فيلم رول در سال 1889 معرفي شد كه حمل آن آسانتر از صفحات شيشه اي بود. ولي در ستاره شناسي به دليل استحكام و پايداري هم چنان از صفحات خشك استفاده مي شد. از سال 2000 تمام توليدات صفحات خشك متوقف شد. امولسيونهاي رنگي در سال 1928 معرفي شدند، ولي در ستاره شناسي زياد مورد استفاده قرار نگرفت. در طول اوايل قرن بيستم، امولسيون فيلمهاي پان كروماتيك بسيار متحول شد. اين موضوع باعث استفاده از طول موج فرو سرخ گرديد و باعث دقت بيشتري در نورسنجي شد. سرعت امولسيونهاي عكاسي به عوامل مختلفي بستگي دارد. ولي با افزايش اندازه بلورهاي نمك نقره حساسيت و دانه بندي تصوير نيز زياد مي شد. فيلمهاي مدرن اين موضوع را تا حدي كنترل كردند ولي مشكل هنوز باقي مانده است. در ضمن متوجه شدند كه اگر فيلم را در معرض نيتروژن و هيدروژن گرم شده قرار دهند، حساسيت فيلم زياد مي شود. به اين عمل «هايپر كردن» مي گويند. اين كار باعث افزايش حساسيت بدون تغيير دانه بندي فيلم مي شود.

نورسنجي عكاسي نجومي
نورسنجي عكاسي نجومي، محاسبه قدر ستارگان با روشهاي عكاسي است. اين روش بسيار مشكل بوده و خطاهاي سيستماتيك زيادي را به وجود مي آورد. ابتدا تصور مي شد كه با توليد يك غلظت تعريف شده از يك تصوير بر روي يك صفحه عكاسي، يك مقدار قابل محاسبه از نور تعيين شده بر روي امولسيون بيافتد.
مثلاً يك ثانيه با نسبت f:5/6 اين قانون به نام «بنسون ـ روسكوو» (Bansen-Roscoe) تعريف شد.
طبق اين قانون سياه شدن يك تصوير به مقدار نور بستگي دارد. بنابراين با كاهش نور زمان نوردهي افزايش مي يابد، و اين درست نبود. امولسيون عكاسي قانوني به نام «نقض دو جانبگي» را به وجود آورد. يعني هنگامي كه زمان نوردهي از يك ثانيه بيشتر مي شود حساسيت به نور كاهش مي يابد. بنابراين زمان نوردهي افزايش مي يابد تا با قانون نقض دوجانبگي Reciprocity Failur تطبيق كند. پس دو برابر كردن زمان نوردهي باعث دو برابر شدن چگالي تصوير نمي شود. براي مقايسه قدر رصدي، فيلم بايد مانند چشم به تمام طول موجهاي مرئي حساس باشد. اين درست همان چيزي است كه فيلمهاي رنگي جديد دارا هستند. فيلمهاي اوليه مونوكروماتيك به نور قرمز حساس نبودند، ولي به ماوراء بنفش حساس بودند. به همين دليل ستاره هاي سرخ روي عكس كم نورتر به نظر مي رسيدند. اين اثر را مي توان با قرار دادن فيلترهاي رنگي و معدل گيري نتايج حاصله از بين برد. فاصله كنوني براي رنگهاي مختلف نور متفاوت بود، و اين مسئله باعث ايجاد مشكل در تنظيم دقيق تصوير مي شد. تلسكوپهاي شكستي اوليه مشكل زيادي براي تصحيح اينم مسئله داشتند و اجزائي از نور ستاره به درستي تنظيم نمي شد، و عكسها تار ديده مي شدند. البته اين مسئله بستگي زيادي به رنگ غالب ستاره هم داشت. هم چنين باعث تاثير روي محاسبات قدر ستاره ها با رنگهاي مختلف مي شد. بعد از به وجود آمدن تلسكوپهاي انعكاسي اين مكشل هم رفع شد.
وضعيت جوي ساعت به ساعت تغيير مي كرد و باعث كوچكي در اندازه تصوير ستاره ها مي شد، و بايد هنگام محاسبه قدر به حساب مي آمد. «كي. شوارزشيلد» K.Scwarzschild متوجه شد كه شكست نور روي اندازه تصوير و با تغيير مكان ستاره نسبت به محور اپتيكي تاثير دارد. بنابراين روي يك صفحه مشخص، اندازه ستارگان با قدر يكسان در جاهاي مختلف تصوير مي كند. زماني كه كارت دو سيل فرمول بندي شد هيچ روش مشخصي براي محاسبه قدر از روي صفحات عكاسي وجود نداشت. كميته مشكل را به خود رصد خانه ها سپرد تا آن را حل كنند. روشهاي متفاوتي به كار برده شد كه پر كاربردترين آنها، روش اندازه گيري قطر ستاره از روي تصوير بود. سپس مي توانستند قدر ستارگان را استاندارد كنند و تخمينهايي براي ستارگان كم نورتر بزنند. فرمولهاي زيادي براي اين كار به وجود آمد كه همگي مشكل داشتند، مثل:

كريستي (گرينويچ) m=a+2.5log(t-bD)
كاپتين ( CPD) m=
شينر(بوتسدام)m=a+bD
ترنر (آكسفورد)m=a-bD
M قدر، D اندازه تصوير، t زمان نوردهي، b و a ثابت.
بعضي از رصدخانه ها از روشهاي آماري براي تعيين قدر استفاده كردند. «اچ باخويزن» H.Bakhuyzen از رصد خانه ليدن Leyden پيشنهاد كرد كه تعداد ستارگان تا قدر 11 در منطقه مشخص قابل پيشگويي است. شوارتز شيله روي نورسنجي عكاسي تحقيق مي كرد، تا نتايج آن را بهبود بخشيد. او به اين نتيجه رسيد كه اندازه تصوير ستاره به مقدار كافي براي محاسبه قدر آن قابل اعتماد نيست، و تصميم گرفت كه چگالي تصاوير خارج از فوكوس را محاسبه كند. در سال 1901 او به گوتينگن رفت، تا از يك دوربين زايس با دهانه 45 ميليمتري و فاصله كانوني 460 ميليمتري استفاده كند. اين دوربين تصاويري با اندازه ميليمتر به لنز مي داد كه 20 درجه از ميل و يك ساعت از بعد را پوشش مي داد. او وسيله اي ديگر به اين دوربين متصل كرد به نام Schralfiorkssette كه نگهدارنده صفحه عكاسي بود، و آن را به صورت زيگزاگ حركت مي داد. اين وسيله تصاويري مكعبي از ستارگان مي ساخت (25/0 ميليمتر) براي تكميل هر نوردهي 3 دقيقه و 45 ثانيه وقت نياز داشت. سپس چگالي تصوير حاصله با ميكروفوتومتر هارتمن محاسبه مي شد.
پيكرينگ در سال 1907 تصميم گرفت كه قدر رشته ستارگان عكاسي شده در قطب شمال سماوي را به عنوان قدر استاندارد مشخص كند. اين رشته ستارگان شامل 9 ستاره از قدر 21-4 بودند. زماني كه ستارگان با قدر نامعلوم روي صفحه عكاسي ثبت مي شدند، قطب شمال مي توانست به عنوان مرجعي استاندارد استفاده شود. اين كار در 1917 منتشر شد. ستاره شناسان در گرينويچ نيز روي نورسنجي تحقيق مي كردند. چاپمن و ملوت (Chapman & Meloote) با عكاسي در 25 دقيقه قوسي اطراف قطب شمال سماوي قدر 262 ستاره را محاسبه كردند. آنها يك شبكه سيمي جدا كننده در جلوي شيئي تلسكوپ شكستي 26 اينچي قرار دادند. نتايج آنها در سال 1915 انتشار يافت. «اف. سيرز» F.Sears با استفاده از تلسكوپ شكستي 60 اينچي در مونت ميلسون مقياس يكنواخت قدر را پايه گذاري كرد. او روشهاي مختلفي را به كار گرفت، به طور مثال قطر دهانه را براي ستاره هاي پر نور كاهش داد و از توزيعاي پراش با ضخامتهاي متفاوت استفاده كرد. نتايجي كه او به دست آورد بسيار دقيق بود و نشان مي داد كه استفاده از توزيعاي پراش، باعث مي شود كه حد خطا در ستارگان تاريكتر از قدر 5 فقط 02/0 تا 03/0 باشد. مقاديري كه او براي رشته قطب شمال به دست آورد به عنوان استاندارد جهاني از سوي national Astronomical Union Inter IAU در سال 1992 پذيرفته شد.
استاندارد كردن نورسنجي عكاسي بسيار مشكل بود و تحقيقات بيش از 30 سال به درازا كشيده بود تا به موفقيت رسيد. روشهاي محاسباتي دقيق كشف شدند و خطاهاي ناشي از دستگاهها به حداقل رسيدند. اين موارد براي تحقيقات آتي پايه محكمي شد.

تاریخچه عکاسی نجومی - بخش 3

1ـ5 رنگ در عكاسي نجومي
منشاء عكاسي رنگي
«توماس يانگ» فيزيكدان انگليسي در 1801 تئوري ديدن رنگي را مطرح كرد. طبق توضيحات او چشم انسان داراي سه نوع حسگر رنگي است كه هر كدام فقط به يكي از رنگهاي اصلي حساس هستند، قرمز، آبي و سبز. پايه مادر مغز با استفاده از اين سه رنگ بقيه رنگها را مي سازد. هم چنين چشم داراي حسگرهاي مونوكروماتيك هست كه مي تواند نور بسيار كم يا حركتهاي بسيار كوچك را تشخيص بدهد.اين كشف توسط «جيمز كلرك ماكسل» James Clerk Maxwell انگليسي بسط داده شد. او مي نويسد:
«هر عصب با رساندن طول موج نور به مغز يا زمان دوره تناوب آن فعال نمي شود، بلكه با متاثر شدن از اشعه افتاده شده بر روي آن فعال مي شود. ثبت تصاوير رنگي از طبيعت با استفاده از دارويي كه به تمام رنگها به طور مساوي حساس باشد، بسيار ضروري است. براي اين كار يك صفحه شيشه اي قرمز رنگ را در مقابل دوربين بگذاريد و از منظره مورد نظرتان عكس بگيريد. فيلم مثبت حاصله شامل مناطقي از منظره خواهد بود كه نور قرمز در آن مناطق زياد است. اگر اين فيلم را درون يك فانوس جادو بگذاريم و در مقابل نور خروجي يك شيشه قرمز بگيريم تصوير روي پرده همان مناطق را نشان مي دهد. اين كار را با شيشه هاي سبز و آبي نيز تكرار مي كنيم، و با استفاده از سه فانوس جادو هر سه تصوير را بر روي پرده مي اندازيم، نتيجه تصويري كامل از آن منظره به همراه رنگهاي آن مي باشد.
ماكسول در 1861 اين روش را در انجمن سلطنتي به نمايش گذاشت. او سه تصوير از مجموعه اي از نوارهاي رنگي گرفت، سپس آنها را بر روي يك پرده انداخت و تصوير رنگي تشكيل شد. ماكسول بسيار خوش شانس بود كه در آن زمان صفحات عكاسي به رنگ حساس بودند. به گفته «مالين» Malin او به اين دليل موفق شد كه نوار قرمز رنگ نور ماوراي بنفش را منعكس مي كرد و فيلتر قرمز اجازه عبور نور ماوراي بنفش را مي داد. بنابراين تصوير رنگي كه او نمايش داد، با چيزي كه در واقع وجود داشت، متفاوت بود. در 1869 «لوئيس دوكوس» Louis Ducos اولين عكس رنگي را با روي هم گذاشتن سه تصوير مثبت كاغذ چاپ كرد. او از نگاتيوهاي جداگانه قرمز، سبز و آبي استفاده كرد تا تصاوير مثبت سايان، ماژنتا و زرد را بوجود آورد، كه با استفاده از رنگها بر روي سطحي سفيد چاپ شدند. اين روش به نام روش تفريحي شناخته شد كه امروزه هم از آن استفاده مي شود.
پيشرفت عكاسي رنگي بسيار آهسته بود. موفقترين روش، روش تفريقي بود كه از سه رنگ نگاتيو جداگانه استفاده مي كرد. در سال 1935 كداكروم عرضه شد. كداكروم از تركيب نگاتيوهاي جداگانه به شكل يك امولسيون با لايه هاي مختلف ساخته شد، اين مسئله باعث حل مشكل عكاسي در سه مرحله جداگانه شد.

عكاسي نجومي رنگي
جامعه نجومي از عكاسي رنگي تا سال 1959 استفاده نكرد. ويليام ميلر William Miller از رصدخانه هيل اولين تلاشهاي جدي را در اين زمينه انجام داد، او از فيلمهاي رنگي معمولي با حساسيت 100 ASA استفاده كرد. كيفيت عكسهايي كه گرفت با توجه به مشكل نقض دوجانبگي فوق العاده خوب بود.
امولسيونهاي رنگي مشكلات خاص خود را داشتند. اين فيلمها براي زمان نوردهي يك ثانيه تا يك هزارم ثانيه طراحي شده بودند، در خارج از اين محدوده حساسيت لايه هاي رنگي تغيير مي كند. اين مشكل با استفاده از فيلترها تا حدودي حل مي شد ولي هنوز نتيجه مناسب نبود.
اگر حساسيت فيلم افزايش مي يافت زمان نوردهي كاهش مي يافت و نقض دو جانبگي نيز كاهش مي يافت. يكي از روشهاي افزايش حساسيت فيلم سرد كردن امولسيون بود. در طول دهه 60 روي اين روش بسيار كار شد و با رساندن دماي امولسيون به 78ـ درجه سانتي گراد افزايش قابل توجهي در حساسيت فيلمها ايجاد مي شد. اين روش مشكلات فني از جمله جلوگيري از تشكيل برفك روي فيلم و خشك نگه داشتن فيلم را داشت. اين روش عملاً براي فيلمهاي قطع بزرگ (بزرگتر از 135) استفاده نشد و پس از مدتي نيز از توجه به آن كاسته شد.
اولين كسي كه عكاسي رنگي نجومي را به عنوان وسيله اي براي انجام تحقيقات علمي استفاده كرد و آن را توسعه داد، «ديويد مالين» بود، او در رصد خانه AAO كار مي كند و از سال 1977 عكسهاي رنگي بسياري با استفاده از تلسكوپ 9/3 متري AAO و تلسكوپ اشميت 2/1 متري U.K گرفت. او براي اين كه رنگ عكسهايش دقيق باشد به روش افزايشي ماكسول بازگشت.
عكاسي نجومي يكي از راههاي است كه عموم از طريق آن به نجوم علاقمند مي شوند. عكسهايي كه مالين و ديگران گرفتند زيباييهاي آسمان را به ما نشان مي دهد، هم چنين در پيشبرد علم نجوم بسيار دخيل بودند كه امروزه تلسكوپ فضايي هابل اين راه را پي مي گيرد.
استفاده از عكاسي در نجوم و تحقيقات نجومي علم ستاره شناسي را بسيار متحول كرده است. اين پيشرفتها امروزه با استفاده از تشخيصگرهاي حساستر CCD ادامه دارد. استفاده از چشم غير مسلح براي جمع آوري اطلاعات ديگر پاسخگو نيست، البته هنوز براي ديدن نتايج كارهايمان و زيباييهاي آسمان شب به آنها نياز داريم. با استفاده از عكاسي كشفيات زيادي رخ داد و برخي از آنها جهاني را كه مي شناختيم تغيير داد و به عنوان يك ابزار قوي در دست ستاره شناسان جاي گرفت

چهارشنبه، مهر ۱۹، ۱۳۸۵

صورتهاي فلكي فصل تابستان

آسمان شب هاي تابستان پر از زيباييها و شگفتيها ست، ستاره هاي درخشان ، خوشه هاي كروي ، تراكم راه كاهكشان و .... صاف بودن آسمان شبهاي تابستان هم ما را در ديدن اين زيباييها ياري مي دهد و كمتر پيش مي آيد كه هوا ابري باشد. ضمن اينكه دماي هوا هم در شب يا صبح زود بسيار مناسب و دلچسب است. پس فرصت را از دست ندهيم و به ديدن زيباييهاي آسمان شبهاي تابستان بپردازيم.
در تابستان، سه ستارة درخشان در بالاي سرجلب توجه مي كنند. از اتصال فرضي آن ها به يكديگر، مثلثي پديد مي آيد كه به « مثلث تابستاني »( Summer Triangle) مشهور است. سه ستارة راس مثلث هر كدام از يك صورت فلكي گرفته شده اند و عبارت اند از : نسر واقع - Vega ( از صورت فلكي شلياق ، Lyra)، نسر طاير - Altair ( از صورت فلكي عقاب، Aquila) و ردف - Deneb ( از صورت فلكي دجاجه، Cygnus).


(عکسهای استفاده شده در این مقاله مقیاسهای یکسانی ندارند.)
معمولاً براي نامگذاري ستاره هاي درخشان، از اسامي خاص استفاده مي كنند، اما براي تمام ستاره ها نمي توان همين روش را در پيش گرفت چرا كه جدول بندي يا به خاطر سپردنشان بسيار دشوار مي شود. روش متداول براي نامگذاري ستاره ها، استفاده ار الفباي يوناني است. در اين روش، معمولاً درخشانترين ستارة هر صورت فلكي را با حرف اول يوناني، آلفا(α) به همراه نام خود صورت فلكي به كار مي برند. مثلاً ستاره نسر واقع را كه درخشانترين ستارة صورت فلكي شلياق است، α - شلیاق (آلفا شلياق) مي نامند. به همين ترتيب براي ساير ستاره هاي درخشان آن صورت فلكي، از ديگر حروف يوناني، به ترتیب، استفاده مي كنند.
ستاره شناسان آماتورها، معمولاً تعداد زيادي از ستاره ها را با اين گونه نام ها مي شناسند و برايشان كاربرد زيادي دارد. اما اشكال اين روش نامگذاري، اين است كه فقط 26 ستاره از هر صورت فلكي را در بر مي گيرد. نامگذاري جامعتري كه اختر شناسي به نام فلامستيد(Flamsteed numbers) آن را بنياد بنا نهاد، بر مبناي اعداد است.
مهمترين صورتهاي فلكي تابستاني عبارت اند از : جاثی ( الجاثي علي ركبته، مرد به زانو نشسته ) قوس ، عقرب ، دجاجه ، شلياق ( چنگ رومي ، ليرا )و عقاب.
صورت فلكي قوس ( كمان ) : اين صورت فلكي در شبهاي تابستان برفراز افق جنوبي آسمان ديده مي شود و چون مركز كهكشان ما در امتداد اين صورت فلكي قرار دارد، پر است از خوشه هاي ستاره اي و سحابيهاي گوناگون. يكي از اين اجرام، خوشة كروي M22 است كه يكي از زيباترين خوشه هاي كروي آسمان است.



خوشة كروي M22 در شمال شرقي ستاره لاندا (λ )– قوس قرار دارد . اين خوشه را مي توان حتي با دوربين هاي كم توان ( مثلاً 50 ×10 ) به صورت گلوله اي كروي و به نسبت درخشان مشاهده كرد.
شايد لازم باشد دربارة نام گذاري اجرام غير ستاره اي هم توضيحي بدهيم. شارل مسيه(Charles Messier)، اختر شناس فرانسوي، شروع به فهرست برداري از اجرامي كرد كه ظاهري ابر مانند داشتند و به صورت غير نقطه اي ديده مي شدند. نام اين اجرام با حرف M (به مناسبت ابتداي نام مسيه) و يك شماره تعيين مي شود . اين نام گذاري بيش از صد جرم شامل خوشه هاي كروي و باز، كهكشان و سحابي را در برمي گيرد. اغلب آماتورهاي نجوم با تعداد زيادي از اين اجرام آشنايي دارند. برخي از اجرام هم نام هاي متداول ديگري علاوه بر نام مسيه شان دارند. مثلاً خوشة M45 را بيشتر با نام « خوشة پروين » مي شناسند. به شکل کلی، اجرام غيرستاره اي، نام ها يا شماره های مختلفی دارند كه مربوط به فهرست هاي مختلف است. مانند کهکشان NGC2536 یا سحابی IC349.
جسم زيباي ديگري كه در صورت فلكي قوس وجود دارد، سحابي M8 معروف به سحابي مرداب است. اگر هوا به اندازة كافي تاريك و صاف باشد، مي توانيد اين سحابي را حتي با چشم غير مسلح مانند تكه ابري كوچك و كم نور مشاهده كنيد . اين گونه سحابيها ، مكان شكل گيري و ستاره هاي تازه اند. پس ميليون ها سال، تراكم گازها و غبارهاي موجود در اين سحابي، نخستين جرقه هاي تولد ستاره هاي نوزاد را ايجاد خواهد كرد. سحابي مرداب بيش از 500 سال نوري از ما فاصله دارد. نزديك به سحابي مرداب، جسم ديگري وجود دارد به نام M20 كه به دليل شكل ظاهري اش به سحابي سه تكه مشهور است. اين سحابي كوچكتر و كم نورتر از M8 است و فاصله اش از ما به 1500 سال نوري مي رسد
. صورت فلكي شلياق ( چنگ رومي ، ليرا ) : شلیاق صورت فلكي كوچك و زيبايست، آنچه ارزش زيادي به اين صورت فلكي كوچك داده است، وجود ستارة بسيار درخشان نسر واقع(Vega)، در آن است كه درخشان ترين راس مثلث تابستاني است. ستارة نسر واقع ( به معناي كركس نشسته ) از قدر صفر و پنجمين ستارة درخشان آسمان است. نام ديگر آن بنابر روش نامگذاري گفته شده، آلفا (α) – شلياق است. اين ستاره يكي از همسايه هاي خورشيد محسوب مي شود زيرا فقط 27 سال نوري از آن فاصله دارد.



ستاره بتا (β) – شلياق نیز ستارة بسيار جالب توجهي است. آنچه با نام β– شلياق مي شناسيم، در حقيقت شامل دو ستاره است كه به دليل فاصلة كم از يكديگر، چشم ما قادر به تفكيك آنها نيست. يكي از اين ستاره ها و دو برابر و ديگري 12 برابر خورشيد جرم دارند و البته آنكه جرم بيشتري دارد كوچكتر و كم نورتر است! چون ستارة كوچكتر جرم بيشتري دار ، مواد و گازهاي ستارة بزرگتر را به سوي خود جذب مي كند و به دليل وجود همين مواد كدر در اطرافش، درخشندگي اش كاهش يافته است. با گردش ستارة بزرگتر به دور همدم كوچكترش، نور آن از ديد ما كم و زياد مي شود زيرا گاهي در پشت ستارة تاريكتر پنهان مي شود و گاهي در مقابل آن قرار مي گيرد. آنچه ما در آسمان مي بينيم، تغييرات درخشندگي اين ستاره است كه در طول چند شب حتي با چشم غير مسلح قابل مشاهده است. چنين ستاره هايي را « ستارة متغير » مي نامند و اين گونة خاص از متغيرها ، به متغيرهاي گرفتی معروف اند. شما هم سعي كنيد تغييرات درخشندگي β – شلياق را در شب هاي مختلف در آسمان مشاهده كنيد. براي آنكه اين تغييرات را بهتر تشخيص دهيد، درخشندگي اين ستاره را با ستاره هاي اطراف، از جمله γ (گاما) – شلياق مقايسه كنيد. درخشندگي β – شلياق از قدر 3/3 تا 1/4 تغيير مي كند و در زمان بيشترين درخشندگي به نورانيت گاما – شلياق ( كه قدرش 2/3 است ) نزديك مي شود.
ستارة اپسيلون (ε) – شلياق نزديك به نسر واقع قرار دارد و يافتنش دشوار نيست. اگر با دقت به آن نگاه كنيد ( اين كار با چشم غير مسلح بسيار دشوار است، مگر آنكه آسمان كاملاً تاريك باشد و چشمان شما تيزبين ! ) آن را بصورت دو ستاره خواهيد ديد. اينها اپسيلون 1 و اپسيلون 2 هستند. اين گونه اجرام را ستاره هاي دوتايي مي نامند. اما اپسيلون – شلياق ويژگي هاي جالب توجه ديگري هم دارد. اگر اين جفت ستاره را با تلسكوپ 3 اينچي يا بزرگتر نگاه كنيد، خواهيد ديد كه هر يك از اين مؤلفه ها ( اپسيلون 1 و اپسيلون 2 )، خودشان دوتايي اند! در حقيقت مجموعة اپسيلون – شلياق شامل چهار ستاره است كه دوتا – دوتا كنار هم قرار گرفته اند.
در صورت فلكي شلياق سحابي مشهوري وجود دارد كه از نوع سحابيهاي سياره نماست (Planetary Nebula) . از آنجايي كه اين گونه سحابيها اغلب دايره اي هستند ، با ابزارهاي كم توان همانند سياره به نظر مي رسند . هنگامي كه ستاره اي به اندازة خورشيد ، سوخت هسته اي اش را به پايان برساند و مرگش فرارسد ، لايه هاي بيروني اش را با فشار ازخود دور مي كند و باقيماندة ستاره به تدريج كوچك و كوچكتر مي شود . گازهاي پوستة بيروني ستاره ، كم كم منبسط مي شوند و به صورت سحابيهاي سياره نما ديده مي شوند.
سحابي موجود در صورت فلكي شلياق به « سحابي حلقوي شلياق » مشهور است و براي آماتورهاي نجوم جسم شناحته شده اي است. نام اين سحابي در فهرست مسيه ( كه پيش از اين در مورد آن سخن گفتيم ) M57 است. سحابي حلقوي درست در ميان دو ستارة بتا و گاما – شلياق قرار گرفته است و اين امر، يافتنش را ساده تر مي كند. با تلسكوپ هاي كوچك به صورت دايره اي بسيار كوچك و توپر ديده مي شود، اما اگر تلسكوپ 4 اينچي يا بزرگتر باشد، در بزرگنمايي زياد، مي توان آن را به صورت حلقه اي كوچك و مه آلود ( مانند دود حلقه شدة سيگار ) مشاهده كرد.
درست در مركز سحابي، ستارة عامل آن وجود دارد كه تمام گازهاي سحابي از آن خارج شده اند. چون اين ستاره بسيار فشرده و كوچك شده است، ديدنش با تلسكوپ هاي كوچك ناممكن است. اين ستاره را مي توانيد در عكس هايي كه با تلسكوپ هاي بزرگ از سحابي گرفته اند مشاهده كنيد. قطر حقيقي اين سحابي حدود 2/1 سال نوري و فاصله اش از ما بيش از 1500 سال نوري است.
صورت فلكي عقرب ( كژدم ) : اين صورت فلكي در شبهاي تابستان برفراز افق جنوبي آسمان ديده مي شود. معمولاً نام هاي صورتهاي فلكي ارتباط چنداني با شكل ظاهري آنها ندارند، اما دربارة صورت فلكي عقرب خلاف اين است.



اگر با دقت به طرح ظاهري اين صورت فلكي نگاه كنيد خواهيد ديد كه شباهت زيادي به عقرب دار ، به ويژه انحناي دم آن. عقرب از صورت هاي فلكي منطقة البروج است، يعني از آن صورت هايي ست كه خورشيد، ماه و سياره ها از آن عبور مي كنند. اين گونه صورت هاي فلكي را « برج » مي نامند. در فن احكام نجوم اعتقاد بر اين است كه قرار گرفتن ماه در برج عقرب چندان خوشايند نيست و در اين روزها بايد از انجام بسياري كارها پرهيز كرد. اصطلاح « قمر در عقرب » كه امروزة نشانه آشفته حالي و خرابي اوضاع است، از همين امر گرفته شده است .
در صورت فلكي عقرب آنچه بيش از هر چيز به چشم مي خورد، درخشندگي ستاره اي است سرخ رنگ كه نام « قلب العقرب » را بر آن گذاشته اند. اين ستاره ، كه نام ديگرش آلفا – عقرب است، از درخشانترين ستاره هاي آسمان است و رنگ سرخش آن را از ساير ستاره ها متمايز مي كند و زيبايي خاصي به آن مي بخشد. قدر اين ستاره 0.9 و فاصله اش از ما بيش از 500 سال نوري است . قلب العقرب از آن گونه ستاره هايي است كه به ابر غول مشهورند و قطرش به 700 برابر قطر خورشيد مي رسد! رنگ سرخ اين ستاره نشان دهندة دماي سطحي كم آن است كه حدود 3000 درجه كلوين است ( دماي سطح خورشيد حدود 6000 درجه كلوين است ).
در انحناي دم عقرب، تعداد زيادي ستارة دوتايي وجود دارد كه بهتر است با دوربين دو چشمي يا تك چشمي نگاهي به آن ها بيندازيد. ستارة زتا ( ξ ) – عقرب، كه كمي پايين تر از دم عقرب قرار دارد دوتايي ديگري است كه حتي با چشم غير مسلح مي توان دو عضو آن را ديد. يكي از ستاره هاي آن آبي و ديگري نارنجي است.
در صورت فلكي عقرب دو خوشة باز بسيار درخشان وجود دارد كه هر دو را مي توان در شب هاي كاملاً تاريك و صاف با چشم غير مسلح مشاهده كرد. اين دو خوشه درست بالاي دم عقرب قرار گرفته اند. آنكه پايينتر است، M7 و ديگري M6 ناميده شده اند. خوشة M7 را كه درخشانتر است، ساده تر مي توانيد پيدا كنيد. در اين خوشه 80 ستاره درخشانتر از قدر 10 وجود دارد. خوشة M6 را با چشم غير مسلح فقط به صورت لكه اي مه آلود و بدون ستاره مي توان ديد، اما با استفاده از دوربين مي توانيد ستاره هاي آن را آشكارا ببينيد. اگر دوربين در اختيار داريد، سعي كنيد ناحيه اطراف دم عقرب و فاصله بين آن تا صورت فلكي قوس را با دقت نگاه كنيد. در اين بخش اجزام بسيار زيبايي براي ديدن وجود دارند زيرا بخش پرتراكم راه كاهكشان ( كهكشان ما ) از آن جا مي گذرد.
يكي ديگر از اجرام جالب توجه در صورت فلكي عقرب، خوشة كروي M4 است كه از نزديكترين خوشه هاي كروي نسبت به ما محسوب مي شود. يافتن اين خوشه چندان دشوار نيست، زيرا بسيار نزديك به ستارة درخشان قلب العقرب قرار دارد. اگر دوربين داريد ناحية غرب قلب العقرب را بگرديد و اگر دوربين نداري ، سعي كنيد در شبي كاملاً صاف و تاريك آن را با چشم غير مسلح پيدا كنيد.
صورت فلكي دجاجه ( ماكيان و يا قو ) : شكل ظاهري اين صورت فلكي همانند صليب است كه تداعي كنندة پرواز پرنده اي با بال هاي افراشته و گردن دراز است. در انتهاي دم اين پرنده، درخشانترين ستارة صورت فلكي قرار دارد. انتهای دم این پرنده، درخشانترین ستاره صورت فلکی قرار دارد كه نامش « ردف » يا « ذنب الدجاجه » است و يكي از راسهاي مثلث بزرگ تابستاني را تشكيل مي دهد. ذنب الدجاجه به معناي دم ماكيان است كه به مكان آن در صورت فلكي اشاره دارد.



ردف يكي از درخشانترين ستاره هاي كهكشان است و درخشندگي اش حدود 000/80 برابر خورشيد است؛ اگر اين ستاره در فاصلة نزديكي قرار مي گرفت، شب هاي ما را همچون روز روشن مي كرد، اما اكنون در فاصلة 1800 سال نوري از ما به صورت ستاره اي از قدر اول ديده مي شود.
بتا (B) – دجاجه ستارة بسيار زيبايي است. نام ديگر اين ستاره، منقارالدجاجه است كه مكان آن را در صورت فلكي مشخص مي كند (واقع در نوك پرنده يا انتهاي صليب ). زيبايي اين ستاره با چشم غير مسلح مشخص نيست، اما اگر با تلسكوپي كوچك به آن نگاه كنيد در مي يابيد كه اين ستاره از دو عضو تشكيل شده است كه يكي به رنگ طلاي و ديگري آبي است. اغلب آماتورهاي نجوم علاقة زيادي به ديدن اين ستارة دوتايي دارند. قدر هاي دو عضو اين ستاره، 3 و 5 است.
از آنجايي كه صورت فلكي دجاجه در مسير راه كاهكشان قرار گرفته است ، اجرام زيبايي را مي توان در آن با دوربين مشاهده كرد. از جمله، خوشه هاي باز، سحابيهاي درخشان و سحابيهاي تاريك. يكي از خوشه هاي باز موجود در دجاجه، خوشة M39 است كه با چشم غير مسلح به صورت تودة مه آلود كوچكي ديده مي شود و با دوربين مي توان جلوة بهتري از آن را مشاهده كرد.
صورت فلكي جاثي ( الجاثي علي ركبته ، مرد به زانو نشسته ) : جاثي ستاره هاي چندان در خشاني ندارد اما پرنورترين خوشة كروي آسمان نيمكرة شمالي در آن قرار دارد. خوشة كروي M13 از ما حدود 2100 سال نوري فاصله دارد و مي توان آن را با چشم غير مسلح به صورت توده اي ابر مانند مشاهده كرد. يافتن آن چندان دشوار نيست، زيرا اين خوشه در خط واصل دو ستارة اتا و زتا – جائي قرار گرفته است.



آن دسته از صورت هاي فلكي كه تا كنون نام برديم، يا مربوط به منطقه البروج بودند يا در بالاي سر قرار داشتند. بجاست كمي هم به سراغ صورتهاي فلكي دور قطبي برويم كه در سمت شمال آسمان ديده مي شوند.
يكي از اين صورتهاي فلكي، دب اصغر (خرس كوچك) است كه آشناترين ستارة آسمان را در خود دارد، ستارة قطبي يا ستارة شمال يا جدي. اين ستارة قدر دوم به اين علت يگانه است كه در امتداد محور دوران زمين قرار گرفته است و اين طور به نظر مي رسد كه كه در طول شبانه روز، تمام كرة آسمان و ستاره هاي موجود در آن به دور ستارة قطبي مي گردند. بنابراين، اين ستاره در آسمان جايگاه ثابتي دارد و از همين رو مي توان از آن به عنوان راهنمايي مناسب براي يافتن جهت شمال استفاده كرد.



نام ديگر ستاره قطبي، آلفا (a) – دب اصغر است كه پرنورترين ستارة اين صورت فلكي است. اگر با تلسكوپي كوچك به اين ستاره نگاه كنيد، مي تواند همدم كم نورتر آن را كه از قدر نهم است، در فاصلة كمي از آن تشخيص دهيد.
يكي ديگر از صورت هاي فلكي دورقطبي، « ذات الكرسي » (صاحب و خداوند تخت ) است كه شكلي فراموش نشدني دارد. بسته به اينكه در چه جهتي قرار گرفته باشد ، مي توانيد آن را به صورت حروف M يا W مشاهده كنيد و در ميان ساير ستاره ها تشخيص دهيد.



در ناحية اين صورت فلكي، مي توانيد با دوربين تعداد زيادي ستارة كم نور را مشاهده كنيدكه جذابيت زيادي دارند. در ضمن، چندين خوشة باز هم در ذات الكرسي وجود دارد كه معروفترين هايشان خوشه هاي M25 ، M103 هستند.
قيفاووس هم يكي ديگر از صورت هاي فلكي دور قطبي است. شكل ظاهري آن شبيه به خانه ايست كه شمالي ترين ستاره اش در راس شيرواني آن قرار دارد. اگر چه ستاره هاي اين صورت فلكي چندان در خشان نيستند، اما همين ظاهر مشخصي كه دارد، يافتن آن را در آسمان ساده مي كند.



يكي از اجرام خاص در اين صورت فلكي ستاره اي است متغير كه سه گروه دسته اي از ستاره هاي متغير است. اين ستاره، دلتا (-)- قيفاووس است كه قدرش از 5/3 تا 4/4 تغيير مي كند و حتي مي توان اين اختلاف درخشندگي را ( كه در عرض 5 روز رخ مي دهد ) با چشم غير مسلح تشخيص داد. دلتا – قيفووس برخلاف ستارة بتا – شلياق كه پيش از اين گفتيم، عضوي از مجموعه اي دوتايي نيست تا بر اثر گرفتگي يا كسوف، درخشندگي اش تغيير كند، بلكه درخشندگي خود ستاره كم و زياد مي شود. اين گروه از ستاره هاي متغير را ( به افتخار همين دلتا – قيفاووس ) « متغير هاي قيفاووسي » مي نامند.
ستارة جذاب ديگري كه در اين صورت فلكي وجود دارد، مو ( -) – قيفاووس است كه نام « ياقوت » را براي آن برگزيده اند. اين ستاره، رنگي سرخ دارد و در حقيقت سرخ ترين ستارة قابل مشاهده با چشم غير مسلح است. آنچه عجيب است، تغيير رنگ اين ستاره به هنگام تغيير درخشندگي آن است. درخشندگي مو – قيفاووس به طور نامنظم از 7/3 تا 5 تغيير مي كند. در حالت بيشترين درخشندگي كاملاً سرخ است، اما همين كه نورش كاهش مي يابد ، رنگش هم عوض مي شود.

شنبه، مهر ۱۵، ۱۳۸۵

استفتا : آيا از نظر شرع بسر بردن انوشه انصاری با سه مرد در سفينه فضائی صحيح است؟

اخيرا يك زن ايراني كه گفته مي شود از ده سالگي به همراه خانواده اش به آمريكا رفته و در آنجا اقامت گزيده و به تابعيت آمريكا در آمده است ، با پرداخت 20 ميليون دلار به سفر فضايي پرداخت و ده روز در ايستگاه فضايي همراه با چند مرد بسر برد و بعد به زمين بازگشت. گزارش رفت و برگشت اين سفر با آب و تاب و تحسين در سايتهاي دولتي و غير دولتي وابسته به نظام و حتي در سايتهاي متعلق به اصولگرايان نظام مثل سايت فردا و سايت ارزشي« نوسازي» كه گفته مي شود به مخدَره مكرمه، فاطمه رجبي، همسر سخنگوي دولت تعلق دارد، منتشر شد و كانال چهار سيماي جمهوري اسلامي هم يك مصاحبه يك ساعته تلفني با او در پايگاه بايك نور در آستانه سفر به سوي ايستگاه فضايي انجام داد. از مقام معظم رهبري و ولي امر مسلمين و اميد مستصعفان جهان حضرت آيت الله امام خامنه اي ، از حضرت آيت الله العظمي ناصر مكارم شيرازي و حضرت آيت الله العظمي بهجت مستدعي است، نظر شرعي خود را در مورد جايز بودن يا نبودن چنين سفري براي يك زن مسلمان را اعلام بفرمايند. چون جايز بودن اين كار براي يك زن مسلمان به دلايل مختلف براي مؤمنين شبهه دار است. يك دليل اين است كه چگونه ممكن است يك مسلمهَ مؤمنه محصنه، ده شيانه روز بدون رعايت حجاب و مساله محرم و نامحرم در مكاني سربسته و كوچك در كنار سه چهار مرد نا محرم و غير مسلمان بسر ببرد و بد تر آن كه در شرايط بي وزني حركاتي شبيه غوطه ور بودن در آب و شنا كردن در برابر آنان انجام دهد. اگر اين كار به خاطر شرايط ويژه يي كه بر آن جاريست، جزء مسائل مستحدثه يي است كه خلاف شرع نيست خوب است كه امت مسلمان از ‌آن آگاه شوند، ديگر اين كه صرف نظر از مساله اسراف، اين زن 20 ميليون دلار پول براي اين كار پرداخته و چند ماه آموزشها و تمرينهاي سخت به براي معلوم شدن توانايي جسمي انجام اين سفر را هم تحمل كرده است. سوال اين است كه به طور كلي انجام چنين سفري قبل از انجام سفر واجب حج براي كسي كه هم توانايي مالي و هم توانايي جسمي دارد، جايز است يا نه؟ ديگر اين كه تعلق اين زن به خانواده يي مسلمان چندان روشن نيست. اگر به خانواده مسلمان تعلق ندارد چطور اقدام او اين همه در رسانه هاي ام القراي اسلام مورد ستايش قرار مي گيرد و حتي زنان كشور اسلامي براي الگو قراردادن او تشجيع مي شوند. ولي اگر به خانواده مسلمان تعلق داشته اما مقيّد به رعايت موازين شرع نيست و يا اين كه ديگر مسلمان نيست و از اسلام برگشته - كه در آن صورت مرتد فطري شمرده مي شود- اين دو حالت اخير قباحت واكنش تاييد آميز رسانه هاي ياد شده را بازهم ببشتر مي كند چون از غير مسلمان نمي شود انتظار رعايت احكام و موازين شرعي را داشت اما مسلماني كه احكام شرع را رعايت نكند طبعا بايد تعزير شود و حكم مرتد فطري هم معلوم است. در هر حال آيا جايز است بدون اين كه هيچ اشاره يي به مسائل شرعي شود ، اين سفر در رسانه هاي نظام الهي جمهوري اسلامي اين همه مورد تبليغ گيرد. همين چند روز پيش ( روز دوشنبه 3 مهر برابر با 25 سپتامير) شبكه تلويزيوني سلام، سخنان حجت الاسلام مهدي دانشمند را پخش مي كرد كه خطاب به دختران جوان و پسران جوان در مورد شركت آنان در جشن تولدها و عدم رعايت شئون اسلامي نصيحت مي كرد و به آنان تاكيد كرد كه نگويند كه يك شب هزار شب كه نمي شود و توجه كنند كه چه چيز را با چه چيز عوض مي كنند و بينند فاطمه زهرا را با چه چيز عوض مي كنند و امير المومنين را با چه چيز عوض مي كنند. او به حاضران در پاي منبر مي گفت:« فكر كنيد كه اگر پدرتان شيعه نبود و مادرتان شيعه نبود و شما شيعه نبوديد الان چه خاكي توسرتون مي ريختيد». براي مسلماناني كه پاي صحبت فضلايي مثل حجت الاسلام مهدي دانشمند مي نشينند قطعا مساله انعكاس تاييد آميز سفر فضايي يك زن كه ايراني معرفي شده، در شرايطي كه به آن اشاره شد، مساله ساز و شبهه آفرين و ممكن است سبب خون دل خوردن آنان به خاطر پايمال شدن ارزشهاي اسلامي بشود. لذاست كه فتاوي شرعي بزرگواران در اين زمينه براي رفع شبهه مؤمنين ضروري است. من شخصا هيچ اظهار نظري از حضرت آيت الله العظمي مكارم شيرازي كه در چينن مواردي ساكت نيستند و بلكه قبل از همه اظهار نظر مي فرمايند نديدم. به ياد دارم كه معظم له در مورد شبهه يي كه در مورد جايز بودن حضور زنان در ورزشگاهها براي تماشاي مسابقات فوتبال، از سوي دكتر احمدي نژاد رئيس جمهور مخلص و مؤمن و دستبوس رهبري، ايجاد شده بود، خروش برداشته و مخالفت كردند و اين مساله هم خود مزيد بر ايجاد شبهه است كه چطور در حالي كه حضور زنان در ورزشگاه براي تماشاي مسابقات جايز نيست و همين دوسه روز پيش يك زن قهرمان مسابقه اتومييل راني را از شركت در مسابقه اتومبيل راني مانع شدند - كه اصلا قابل مقايسه با حضور در ايستگاه فضايي نيست-، چگونه مي شود غير شرعي بودن حضور يك زن در ايستگاه فضايي در كنار مردان نامحرم و غير مسلمان ناديده گرفته شود. خوب است حضرات علما و حجج اسلام، مصباح يزدي، مشكيني، نوري همداني، جنتي، خزعلي، فاضل لنكراني هم در مورد سوالات فوق اظهار نظر بفرمايند.

*****
اين يادداشت براي بود كه تضاد «شرع انور» با آزادي و حقوق فردي و تضاد آن در عرصه هاي گوناگون، با پيشرفت و برابري زنان با مردان باز هم ياد آوري شود. 2 اكتبر 2006- 10 مهر 1385
***************************

به نقل از پیک ایران(لینک در عنوان مطلب)

پنجشنبه، مهر ۰۶، ۱۳۸۵

انوشه انصاری و باقی قضایا

دارم لینک و مطالبی در مورد خانم انصاری و سفرش جمع می کنم. به تدریج سعی می کنم این پست رو کامل کنم(اگر شما هم برام لینک و مطلب بفرستید مجموعه کاملتر میشه).

اول از کامنتی که برای وبلاگ خانم انصاری نوشتم شروع می کنم که البته در وبلاگشون پابلیش نکردند.
"خانم انصاري عزيز
خوشحالم که به سفري مي رويد که رويايش را داشته ايد.
اميدوارم ديگر انسانها نيز براي تحقق رويا هايشان تلاش کنند تا جهان بهتري داشته باشيم.
متاسفم که بسياري از ايرانيان به خرج شما افتخار مي خرند. کاش دستي بالا بزنند و خود افتخار کسب کنند.
نيز اميدوارم همان گونه که شما خود را جستجوگر خصوصي فضا و سفير فضايي مي ناميد، آنها نيز شما را فضانورد ننامند.
و باز اميدوارم رسانه هاي ايران به ويژه صدا و سيما به اين نکته اشاره کنند که به مدار رفتن امروز شما وامدار کشور محل اقامتتان است تا کشور محل تولدتان.
برايتان آروزوي سفري لذتبخش و بازگشتي به سلامتي مي کنم."

من یه مشکل اساسی هم با این رصد ایستگاه فضایی زمانی که از افق ایران عبور میکنه دارم. به ویژه به شکل گروهی و دعوت از گروههای مختلف برای این کار. یعنی نمی فهمم، که چی بشه!

و اما لینکها:

سایت انوشه انصاری

وبلاگ انوشه انصاری

ترجمه فارسی وبلاگ انوشه انصاری

اگر خانم انوشه انصاری از ایران نزده بود بیرون چه می‌شد؟( رادیو زمانه، از طریق صبحانه. به همراه نظرات کاربران صبحانه)

ارسال پیام برای انوشه انصاری اولین فضانورد ایرانی(آسمان پارس، از طریق صبحانه. به همراه نظرات کاربران صبحانه)

نگرانی روزنامه جمهوری اسلامی از” الگو سازی ” از انوشه انصاری زن فضانورد ایرانی(سایت روزنامه جمهوری اسلامی، از طریق صبحانه. به همراه نظرات کاربران صبحانه)

نقش جمهوری اسلامی در سفراولين متولد ايران به فضا چیست؟(روزآنلاین، از طریق صبحانه. به همراه نظرات کاربران صبحانه)

فضاگرد زن ايرانی عازم ايستگاه فضايی شد(بی بی سی، از طریق صبحانه. به همراه نظرات کاربران صبحانه)

وداع گرم و احساسي انوشه انصاري با خانواده‌اش(سایت دانش فضایی، از طریق صبحانه. به همراه نظرات کاربران صبحانه)

حذف پرچم ایران از بازوی فضانورد ایرانی(خبرگزاری آفتاب ، از طریق صبحانه. به همراه نظرات کاربران صبحانه)

انوشه انصاري يك جلد قرآ ن با خود به فضا برده است(ایرنا، از طریق صبحانه. به همراه نظرات کاربران صبحانه)

«انوشه انصاري» وارد ايستگاه بين المللي فضا شد(سایت روزنامه جام جم)

انوشه انصاري در ايستگاه فضايي(سایت روزنامه جام جم)

رؤيت ايستگاه فضايي بين‌المللي‌درآسمان ايران(سیت روزنامه جام جم)

دروازه هاي فضا به روي ايرانيان گشوده شد(سایت روزنامه جام جم)

بانوي ايراني به فضا رفت(سایت روزنامه جام جم)

درباره اولین فضانورد ایرانی و اولين بانوي گردشگر فضايي(سایت روزنامه جام جم)

آمريكايي ها پرچم را گرفتند اما قلب را نه(سایت روزنامه جام جم)

اولين زن فضانورد ايراني يك جلد كلام الله مجيد را به فضا برد(سایت روزنامه جام جم)

رسيدن اولين فضانورد ايراني به ايستگاه بين المللي فضا(سایت روزنامه جام جم)

روزهاي پر رويداد در فضا(سایت روزنامه جام جم)

در جستجوي بيگانه ها!(سایت روزنامه جام جم)

بانوي ايراني در پايان 11 روز فضانوردي (سایت روزنامه جام جم)

مجموعه خبرهای مرتبط با انوشه انصاری در سایت دانش فضایی(به دلیل طراحی خاص سایت خیلی راحت قابل استفاده نیست)

یکشنبه، مهر ۰۲، ۱۳۸۵

نیک آهنگ و کاریکاتورهایی با مایه نجومی



چند بار دیگه هم نیک آهنگ کاریکاتورهای نجومی کشیده بود. تو وبلاگش براش کامنت گذاشتم و اشتباهاتشو گفتم. ولی دوباره این اشتباه رو مرتکب شده. هرچند موضوع اهمیت زیادی نداره ،ولی خب بهتر که همچین اشتباهاتی نباشه.
قسمت پر هلال ماه همیشه رو به خورشیده. یعنی هلال کارکاتور بالا باید به شکل زیر باشه.



که البته اگر به این شکل هم کشیده میشد، یه مسئله دیگه روشن می شد. محل کاریکاتور در نیمکره جنوبی قرار داره. یعنی مسجدها و آدمهایی که تو این کاریکاتور هستن، در نیمکره جنوبی زمین زندگی میکنن نه ایران.

شنبه، تیر ۳۱، ۱۳۸۵

نامهای ستارگان

ما فارسی زبانان در آسمان نامهای گوناگونی را به کار میبریم. نامهای عربی، فارسی و حتی لاتین(منظورم انگلیسی نیست). برخی از این نامها، دارای معادلهایی دیگری نیز هستند. مانند شباهنگ برای شِعرای یمانی، خرس بزرگ برای دب اکبر و .... بعضی نیز اسامی منحصر به فرد اعم از عربی، فارسی یا لاتین دارند. مانند راس الغول، خوشه پروین یا کاستور و پولوکس. هیچ کس نام دیگری برای راس الغول به کار نمی برد، چون برای دیگران شناخته شده نیست. یا از معادلهای عربی یا فارسی برای کاستور و پلوکس استفاده نمی شود چون برای کسی مفهوم نیست. البته در این میان نامهایی نیز هستند که معادلهای متفاوتشان برای همه آشناست، مانند خرس بزرگ یا شیر یا گاو. ولی این نامها با همان معادل عربی، مانند دب اکبر یا اسد یا ثور. با استفاده از معادلهای عربی این نامها، شنونده با مفهوم سخن گوینده آشناتر بوده، تاکیدی نیز بر اسطوره ای بودن موضوع بحث دارد. صرف عربی بودن این نامها نمی تواند دلیلی برای عدم استفاده از آنها باشد. با کمی دقت بیشر متوجه می شویم که نامهای بین المللی بسیاری از ستارگان و حتی صور فلکی، مشتق از همین نامهای عربی و لاتین است. مانند Algol, Centaurus, Aldabaran, Betelgeuse ....

شنبه، تیر ۲۴، ۱۳۸۵

Astronomy Daily

today in astronomy & space science

Year 1972 - Pioneer 10 becomes the first spacecraft to enter the asteroid belt. On 3 December 1973 it passed within 130,354 km (81,000 miles) of Jupiter's cloud tops , obtaining the first close-up images of the planet and charting the intense radiation belts and magnetic field. Pioneer 10 is headed in the general direction of the star Albebaran in the constellation Taurus. At a distance of 68 light years, the spacecraft travelling at 132,000 kph (82,000 mph), will take about 2 million years to reach it

جمعه، تیر ۲۳، ۱۳۸۵

Astronomy Daily

today in astronomy & space science
Year 1965 - US Mariner 4 spacecraft flies by Mars, taking the first close-up photos of another planet. It passes within 9,846 km (6,118 miles) of the planet and the photographs cover about 1% of the surface

in the sky - local date & time
Tue 18 Jul 10:30 AM : Mercury is in inferior conjunction with the Sun
Thu 20 Jul 11:30 AM : The Moon is 0.53° northwest of the center of the bright open star cluster M45, the Pleiades, in Taurus
Fri 21 Jul 12:30 AM :Venus is 1.5° south of the open cluster M35 in Gemini
Fri 21 Jul2:30 AM :The Sun enters the constellation of Cancer at ecliptic longitude 118.08°
Sat 22 Jul5:30 AM:Maximum lunar libration of 8.7°

باشگاه نجوم

اولین جلسه باشگاه نجوم ارومیه به میمنت و مبارکی 22 تیر ماه، ساعت 1730 تا 1900 در خانه جوان ارومیه برگزار شد. جلسه با صحبتهای هادی طباطبایی در مورد تکنیکهای رصدی و آماده شدن برای رصد آغاز شد(حدود 1 ساعت). سپس توضیحاتی در مورد انجمن نجوم اولدوز و برنامه باشگاه داده شد. تاکید بر جدایی باشگاه از اولدوز بخش اصلی این ماجرا بود. تاکید شد که جلسه بعدی از کارهای افراد شرکت کننده استفاده شود که به نظر عملی می آمد. صحبتهایی نیز درباره فعالیتهای عمومی سازی نجوم شد که بعضی از دوستان از کانال آشنایانشان در مراکز گوناگون پی گیری خواهند کرد. در مورد قطعه زمینی که شورای شهر در اختیار اولدوز گذاشته نیز پی گیری انجام خواهد شد تا تملیک و سپس با ساختمان تعویض شود. به نظرم اگر بتوانیم نجوم را به میان مردم ارومیه ببریم با اقبال خوبی مواجه شود و باشگاه بهتر و پر جمعیت تر برگزار شود. تا فراموش نشده، افراد حاضر 12 مرد و 8 زن بودند.

چهارشنبه، تیر ۲۱، ۱۳۸۵

Astronomy Daily

today in astronomy & space science

1988 - USSR launches the Phobos 2 spacecraft. It arrives at Mars on 29 January 1989, measures the Martian atmosphere and photographs both Mars and its satellite Phobos. Contact with the craft was lost on 27 March 1989, preventing the planned deployment of a Phobos lander the following month

اولین جلسه باشگاه نجوم ارومیه

فردا اولین جلسه باشگاه نجوم ارومیه توسط انجمن نجوم آماتوری اولدوز برگزار میشه. ساعت 17:30 تا 19:00 در محل فرهنگسرای جوان ارومیه.

دوشنبه، تیر ۱۹، ۱۳۸۵

AstronomyDaily

today in astronomy & space science
1962 - US launches Telstar 1 satellite, the first active real-time communications satellite. It makes the first direct television broadcasts to Europe

بدون شرح

لبخند می زنم به تو، توی سفینه ام
از پشت گریه های گم ماهواره ها
تا در میان بستر سیاره ات زمین
لبریز خواب من بشوی تا دوباره ها

انگار غصه ای وسط چشم های توست
انگار پشت پنجره دلواپسی هنوز
لبخند می زنم به تو پشت تلسکوپم
اما نشسته ای به خیال کسی هنوز

باید به جان این همه سیاره های کور
امشب مدار چشم چپت را رصد کنم
توی گزارشم به کمین گاه مرکزی
غم های ذهن گنگ تو را مستند کنم

هر شب زمینی کوچولو! فکر می کنم
اینجا برای از تو نوشتن فضا کم است
بر خاک های خسته ی منظومه های دور
جای حضور خیس دو تا رد پا کم است

«- فردا زمین ضمیمه ی مریخ می شود»
با چشم های خسته نوشت و سکوت کرد
«بدرود مو بلند زمینی که عاشقت
در یک سیاهچال فضایی سقوط کرد»
با تشکر از لیلی که این شعر حمید سهرابی رو برام فرستاد.

یکشنبه، تیر ۱۸، ۱۳۸۵

Astronomydaily

today in astronomy & space science
1979 - Voyager 2 makes its closest approach to Jupiter. The spacecraft passes within 570,000 km (350,000 miles) of Jupiter's cloud tops and then heads for Saturn. High resolution photos of Jupiter's moon Europa lead to the belief that the moon is completely covered with a deep water ocean capped with a surface ice layer less than 30 km (18 miles) thick

in the sky (local date & time)
Sun 9 Jul 4:30 PM: Mars (heliocentric longitude 162.1°) and Uranus (heliocentric longitude 342.1°) are at heliocentric opposition
Tue 11 Jul6:32 AM: Full Moon. July's full Moon is known in folklore as the Hay or Thunder Moon
Tue 11 Jul6:47 AM: Jupiter's Galiliean moon Ganymede disappears into eclipse by Jupiter's shadow
Thu 13 Jul8:30 AM: Neptune is 2.9° north-northwest of the Moon
Thu 13 Jul9:30 PM: The Moon is at perigee, subtending an angular size of 32' 48" from a distance of 364,289 km (226,359 miles)
Sat 15 Jul2:30 AM: Uranus is 0.38° north of the first magnitude star Antares, α (alpha) Scorpii. An occultation occurs in southeast Asia and the southern tip of South Africa
Sat 15 Jul11:57 PM: The Moon is at the ascending node (longitude 357.5°)
Mon 17 Jul10:42 PM: Last Quarter Moon
توضیح: مدتی پیش از سایت Astronomydaily مطالبی رو ترجمه می کردم و اینجا مینوشتم. مدتیه به دلیل مشغله و تنبلی نتونستم ادامه بدم. تا زمانی که فرصت ترجمه رو داشته باشم، اصل مطلب رو اینجا کپی می کنم. امیدوارم سایت مربوطه خفتمو نچسبه.

شنبه، تیر ۱۷، ۱۳۸۵

كليد آسماني

يافتن صورتهاي فلكي با استفاده از دب اكبر
يافتن صورت هاي فلكي و آشنا بودن با مكان و شكل كلي آنها از ابتدايي ترين و در عين حال مهمترين كارهايي است كه هر منجم آماتور بايد انجام بدهد. اما براي همين كار ساده و ابتدايي نيز داشتن كليد راهنما بسيار كارگشا است.
شايد از مهمترين كليدهاي راهنماي شما در يافتن صور فلكي آسمان، صورت فلكي دب اكبر باشد. استفاده و كمك از اين صورت فلكي به سادگي مي توانيد 8 صورت فلكي دیگر را بيابيد و البته در آينده با استفاده از همين 8 صورت فلكي، صورتهاي ديگر را خواهيد يافت. ابتدا با خود دب اكبر شروع كنيد. يافتن 7 ستاره اين صورت فلكي معروف به آبگردان كار مشكلي نيست و بايد بتوانيد تنها با نگاه كردن به سمت منطقه شمالي آسمان اين هفت ستاره را بيابيد. جالب است بدانيد كه هر هفت ستاره اين آبگردان نام خاصی دارند به این ترتیب:
α - دُبه، β - مراق، γ - فخذ ،δ - مغرز، ε - جون، ζ - عناق، η - قائد.
Image and video hosting by TinyPic
نخست ستاره قطبي و صورت فلكي دب اصغر
براي يافتن اين ستاره كافي است ستاره β ( مراق) را به α ( دبه ) وصل كنيد و به اندازه پنج برابر اين فاصله، ادامه دهيد، به ستاره قطبي مي رسيد. ستاره قطبي درخشان ترين ستاره از صورت فلكي دب اصغر است. شكل كلي صورت فلكي دب اصغر - اندازه زيادي همچون صورت فلكي دب اكبر است، كمي كوچكتر و با ستارگاني كم نور تر.
Image and video hosting by TinyPic
دیگر صورت فلكي كه يافتن آن با کمک دب اكبر، آسان است، صورت فلكي عواست. پرنورترين ستاره اين صورت فلكي، سماك رامح، ستاره اي از قدر 06/0- و به رنگ زرد طلايي است كه در فهرست هاي ستاره اي از نظر درخشندگي ظاهري، چهارمين ستاره آسمان است . براي يافتن اين ستاره كافي است دسته آبگردان دب اكبر را با همان انحناي دسته ادامه داده، اولين ستاره پرنوري كه بر سرراهمان قرار مي گيرد سماك رامح است، خود صورت عوا هم هر چند كه صورت فلكي بزرگیست، اما يافتنش اندکي مشكل است كه البته با استفاده از نقشه هاي ستاره اي و کمی دقت ، حتما آن را خواهيد يافت.
Image and video hosting by TinyPic
انحنايي را كه از دسته آبگردان شروع كرده بوديد و به سماك رامح رسيده بود را همچنان ادامه دهيد. به ستاره ای سفيد و درخشان مي رسيد از قدر صفر. اين ستاره از ديدگاه درخشندگي ظاهري پانزدهمين ستاره سراسر آسمان است و نامش سماك اعزل ، پرنورترين ستاره از صورت فلكي سنبله است. سنبله صورت فلكي پهناوریست كه براي يافتنش به کمی دقت نياز مندید. سنبله از صور فلكي دايره البروجي است.
Image and video hosting by TinyPic
صورت فلكي ذات الكرسي با ستارگان درخشان و شكل مشخصش، شايد نياز چنداني به راهنما نداشته باشد. اما به هر حال براي آنانكه مطمئن ترين راه ها را راههاي راهنما دار مي دانند، همچنان دب اكبر راهنماي خوبي است. از زتاي دب اكبر ( يعني عناق ) خطي به ستاره قطبي وصل كنيد و آن را ادامه دهيد. به اندازه تقريبي خط "ستاره قطبي – عناق" از ستاره قطبي گذر كنيد به صورت فلكي ذات الكرسي كه به شكل M يا W در آسمان ديده مي شود خواهيد رسيد.

Image and video hosting by TinyPic
قيفاووس ، صورتي فلكي است كه گاه يافتن آن حتي براي آنهاكه سابقه بيشتري در نجوم دارند نيز مشكل است، كم نوري نسبي ستارگان آن، گستردگي و نيز قرار گرفتن در مسير راه شيري همه از عواملي است كه يافتن آن را سخت مي كند. براي يافتن اين صورت فلكي دو ستاره α و β دب اكبر را به هم وصل كنيد و آن قدر ادامه دهيد تا به ستاره قطبي برسيد. حال اين خط را به همان اندازه α دب اكبر-ستاره قطبي ادامه دهيد، به ستاره معروف دلتا-قيفاووس مي رسيد. معروفيت اين ستاره در تغيير نورانيت آن است بنابراين تعجب نكنيد اگر گاهي اين ستاره را درخشان مي بينيد و گاهي خيلي كم نور.
Image and video hosting by TinyPic

اكنون به سراغ آن دسته از صوَر فلكي برويم كه كمي دورتر هستند و شايد در شب هاي فصل تابستان نتوانيد آنها را ببينيد. ستاره دلتا دب اكبر(مغرز) را به آلفا دب اكبر(دبه) وصل كنيد و حدود 4 برابر آن ادامه دهيد. ستاره اي بسيار پرنور به نام عيوق(آلفاي ارابه ران) را مي بينيد. اين ستاره با قدر 05/0+ ششمين ستاره پرنور آسمان است. صورت فلكي ارابه ران هر چند صورت بزرگيست اماشكل پنج ضلعي آن به خوبي در آسمان پيداست و مشكل چنداني براي يافتن آن نداريد.
Image and video hosting by TinyPic

صورت دو پيكر يا دوقلوي آسماني هم صورت فلكیي است كه براي يافتن آن مي توانيد از دب اكبر استفاده کنید. کافیست دلتای دب اکبر(معرز) و بتاي دب اكبر ( مراق) را به يكديگر وصل كنيدو حدود سه برابر آن را ادامه دهيد به اين ترتيب ستاره درخشان بتا از صورت فلكي دو پيكر ( جوزا ) را مي بينيد. با استفاده از ستارگان درخشان دو پيكر و مراجعه به نقشه ستاره اي می توانید كل اين صورت فلكي را بیابید.
Image and video hosting by TinyPic

و بالاخره شير آسماني، صورت ديگري است كه يافتن آن از طريق دب اكبر آسانست. اگر ستارگان دلتا و گاماي دب اكبر را به هم وصل كنيد و از سوي گاما به اندازه تقريبي 8 برابر ادامه دهيد به ستاره به نسبت سرخرنگي به نام قلب الاسد مي رسيد. آلفاي اسد ( شير ) با قدر 35/1+ از ستارگان پرنور آسمان است. بر فراز اين ستاره، پنج ستاره كم نور تر با آرايشي به شكل يك علامت سئوال ديده مي شود كه در اصل سر شير را تشكيل مي دهد و كمي دورتر و در سوي چپ اين علامت سئوال، مثلثي قائم الزاويه كه انتهاي تنه شير را مي سازد ديده مي شود.
Image and video hosting by TinyPic

اكنون با استفاده از صورت فلكي دب اكبر 8 صورت فلكي ديگر را يافته ايد كه البته با هر يك از اين صوَر، تعدادي صورت ديگر را خواهيد يافت. به اين ترتيب، مجموعه اي از صوَر فلكي را مي توانيد بيابيد و اندك اندك در شناخت آنها مهارت هاي لازم را بيابيد.
برای مطالعه انگلیسی این مطالب و یافتن مراجع انگلیسی، اینجا را ببینید

پنجشنبه، تیر ۱۵، ۱۳۸۵

حروف الفبای یونانی

α- آلفا
β- بتا
γ- گاما
δ- دلتا
ε- اپسیلون
ζ- زتا
η- اتا
θ- تتا
ι- یوتا
κ- کاپا
λ- لاندا
μ- مو
ν- نو
ξ- کسی
ο- اومیکرون
π- پی
ρ- رو
ς- Final Sigma
σ- سیگما
τ- تاو
υ- اوپسیلون
φ- فی
χ- خی
ψ- پسای
ω- امگا

چهارشنبه، تیر ۱۴، ۱۳۸۵

اولدوز

در مورد اولدوز چیزی ننوشته بودم تا حالا، راستیتش نمیدونستم آخر عاقبتش چی میشه. من خودم آدم تنبلی هستم، رو همین حساب تا دور و بریام به اندازه کافی جرقه نزنن، موتورم روشن نمیشه و چون موتورم روشن نشده بود، گفتم اینجا چیزی ننویسن که بعد بخوام تکذیب کنم یا توضیح اضافه بدم.
خلاصه، قراره این انجمن اولدوز تو ارومیه کار نجومی بکنه. روز جهانی نجوم رو 2 ماه پیش برای بار اول تو ارومیه برگزار کردیم و از 22 تیر ماه قراره باشگاه نجوم ارومیه شروع بشه. از منجمان ارموی دعوت میکنم تو برنامه شرکت کنن. به احتمال زیاد ساعت 5-7 روز 22 تیر در خانه جوان ارومیه.

شنبه، تیر ۱۰، ۱۳۸۵

گلزار ادب

معلم خوب و دوست عزیزم دکتر محمد رضا (پژمان) نوروزی وبلاگی به نام گلزار ادب ساخته، براش آرزوی موفقیت موفقیت می کنم و امیدوارم این راه رو ادامه بده.

یکشنبه، تیر ۰۴، ۱۳۸۵

Light My Fire

You know that it would be untrue
You know that i would be a liar
If i was to say to you
Girl, we couldn't get much higher
Come on baby, light my fire
Come on baby, light my fire
Try to set the night on fire
Time to hesitate is through
No time to wallow in the mire
Try now we can only lose
And our love become a funeral pyre
Come on baby, light my fire
Come on baby, light my fire
Try to set the night on fire
Aouh, come on
Come on, babe
Yeah! come on
Come on
Woaouh! yeah
It was the greatest night of my life
Although i still had not found a wife
I had my friendsRight there beside me
We were close together
We tripped the wall, we scaled the graveyard
Ancient shapes were all around us
The wet dew felt fresh beside the fog
Two made love in an ancient spot
One chased a rabbit into the dark
A girl got drunk and balled the dead
And i gave empty sermons to my head
Cemetary, cool and quiet
Hate to leave your sacred lay
Dread the milky coming of the day
Ah, ah, ah, ah
Ah, ah, ah, ah
Ah, ah, ah, ah
Ah, ah, ah, ah
Ah, ah, ah, ah
Ah, ah, ah, ah
Ah, ah, ah, ah
Aah, aah, aah, aah, aah
Aah, aah, aah, aaah
Time to hesitate is through
No time to wallow in the mire
Try now we can only lose
And our love become a funeral pyre
Come on baby, light my fire
Come on baby, light my fire
Try to set the night on fire
Know that it would be untrue
You know that i would be a liar
If i was to say to you
Girl, we couldn't get much higher
Come on baby, light my fire
Come on baby, light my fire
Try to set the night on fire
Try to set the night on fire
Try to set the night on fire
Try to set the night on fire
All right, all right
All right
Light My Fire By : THE DOORS

سه‌شنبه، خرداد ۳۰، ۱۳۸۵

یکشنبه، خرداد ۲۸، ۱۳۸۵

علي دايي و فوتبال

متاسفانه این روزها به شدت از علی دایی انتقاد میشه(البته اگه بشه بهش گفت انتقاد). خب اگر واقع بین باشیم هیچ بازیکن ایرانی توان رقابت با افتخارات اونو نداره. بازیکن باهوشیه که برای تیم هم خیلی زحمت میکشه. من که زیاد از فوتبال سر در نمیارم، ولی وقتی میبینم که هم تو کار حمله حداقل 1-2 تا بازیکن رو مشغول خودش میکنه، تو کار دفاع شرکت میکنه و ... ، دلم میسوزه که به خاطر غرض ورزی های عده ای مربی تیم ملی مجبور میشه کنار بزارش.

فوتبال امروز واسه خودش علم عظیمیه و هرکسی نباید و نمیتونه توش نظر بده. تیمی رو که تا به حال ندیده نمیتونه نظر به ارنج کردنش بده یا از ارنج مربی مربوطه ایراد بگیره. اصلن توقع مردم از تیم ملی خیای بالا برده شده بود. هروقت تیم کشتی پرتغال تونست تیم کشتی ایران رو شکست بده، تیم فوتبال ایران هم میتونه تیم فوتبال پرتغال رو شکست بده. اختلاف کلاس فوتبال ایران و پرتغال بیشتر از 2 گله.

سه‌شنبه، خرداد ۲۳، ۱۳۸۵

یکشنبه، خرداد ۲۱، ۱۳۸۵

صدا و سیما

خیلی از این صدا و سیمای جمهوری اسلامی بدم میاد. تا خرخره که سانسور میکنه و اخبار کانالیره شده به خورد آدم میده، یه چند وقتیه که میبینم فیلمهایی که نشون میده هم کلی با فیلم اصلی فرق داره. نه تنها سانسور شده، اصلن موضوع و دیالوگهای فیلم تغییر کرده و بیشتر هم این اتفاق در مورد فیلمهای آمریکایی میفته. مثل فیلم سقوط که سینما یک، پنجشنبه گذشته نشون داد.
پریشب هم داشتم برنامه "یک جهان، یک جام" رو از شبکه 3 تماشا میکردم. یه دکور چند میلیونی با استفاده از LCD های کره ای و مبلهای ترکیه ای درست کرده بودن. یه نقشه هم از جهان انداخته بودن که ایران یه سرش تو هند بود و یه سرش ساحل مدیترانه. خلاصه چیز مسخره ای بود.
البته بازم میگم، خلایق هرچه لایق.

چهارشنبه، خرداد ۱۷، ۱۳۸۵

چند درس از درسهاي زندگي

درس اول:
يه روز يه کشيش به يه راهبه پيشنهاد مي کنه که با ماشين برسوندش به مقصدش... راهبه سوار ميشه و راه ميفتن... چند دقيقه بعد راهبه پاهاش رو روي هم ميندازه و کشيش زير چشمي يه نگاهي به پاي راهبه ميندازه... راهبه ميگه: پدر روحاني ، روايت مقدس ۱۲۹ رو به خاطر بيار... کشيش قرمز ميشه و به جاده خيره ميشه... چند دقيقه بعد بازم شيطون وارد عمل ميشه و کشيش موقع عوض کردن دنده ، بازوش رو با پاي راهبه تماس ميده... راهبه باز ميگه: پدر روحاني! روايت مقدس ۱۲۹ رو به خاطر بيار!... کشيش زير لب يه فحش ميده و بيخيال ميشه و راهبه رو به مقصدش مي رسونه... بعد از اينکه کشيش به کليسا بر مي گرده سريع ميدوه و از توي کتاب روايت مقدس ۱۲۹ رو پيدا مي کنه و مي بينه که نوشته: «به پيش برو و عمل خود را پيگيري کن... کار خود را ادامه بده و بدان که به جلال و شادماني که مي خواهي مي رسي»!
نتيجه اخلاقي: اينکه اگه توي شغلت از اطلاعات شغلي خودت کاملا آگاه نباشي، فرصتهاي بزرگي رو از دست ميدي!


درس دوم:
يه کلاغ روي يه درخت نشسته بود و تمام روز بيکار بود و هيچ کاري نمي کرد... يه خرگوش از کلاغ پرسيد: منم مي تونم مثل تو تمام روز بيکار بشينم و هيچ کاري نکنم؟ کلاغ جواب داد: البته که مي توني!... خرگوش روي زمين کنار درخت نشست و مشغول استراحت شد... يهو روباه پريد خرگوش رو گرفت و خورد!
نتيجه اخلاقي: براي اينکه بيکار بشيني و هيچ کاري نکني ، بايد اون بالا بالاها نشسته باشي!


درس سوم:
يه روز مسوول فروش ، منشي دفتر ، و مدير شرکت براي ناهار به سمت سلف قدم مي زدند... يهو يه چراغ جادو روي زمين پيدا مي کنن و روي اون رو مالش ميدن و جن چراغ ظاهر ميشه... جن ميگه: من براي هر کدوم از شما يک آرزو برآورده مي کنم... منشي مي پره جلو و ميگه: «اول من ، اول من!... من مي خوام که توي باهاماس باشم ، سوار يه قايق بادباني شيک باشم و هيچ نگراني و غمي از دنيا نداشته باشم»... پوووف! منشي ناپديد ميشه... بعد مسوول فروش مي پره جلو و ميگه: «حالا من ، حالا من!... من مي خوام توي هاوايي کنار ساحل لم بدم ، يه ماساژور شخصي و يه منبع بي انتهاي آبجو داشته باشم و تمام عمرم حال کنم»... پوووف! مسوول فروش هم ناپديد ميشه... بعد جن به مدير ميگه: حالا نوبت توئه... مدير ميگه: «من مي خوام که اون دو تا هر دوشون بعد از ناهار توي شرکت باشن»!
نتيجه اخلاقي: اينکه هميشه اجازه بده که رئيست اول صحبت کنه!


درس چهارم:
بلافاصله بعد از اينکه زن پيتر از زير دوش حمام بيرون اومد پيتر وارد حمام شد... همون موقع زنگ در خونه به صدا در اومد... زن پيتر يه حوله دور خودش پيچيد و رفت تا در رو باز کنه... همسايه شون -رابرت- پشت در ايستاده بود... تا رابرت زن پيتر رو ديد گفت: همين الان ۱۰۰۰ دلار بهت ميدم اگه اون حوله رو بندازي زمين!... بعد از چند لحظه تفکر ، زن پيتر حوله رو ميندازه و رابرت چند ثانيه تماشا مي کنه و ۱۰۰۰ دلار به زن پيتر ميده و ميره... زن دوباره حوله رو دور خودش پيچيد و به حمام برگشت... پيتر پرسيد: کي بود زنگ زد؟ زن جواب داد: رابرت همسايه مون بود... پيتر گفت: خوبه... چيزي در مورد ۱۰۰۰ دلاري که به من بدهکار بود گفت؟!
نتيجه اخلاقي: اگه شما اطلاعات حساس مشترک با کسي داريد که به اعتبار و آبرو مربوط ميشه ، هميشه بايد در وضعيتي باشيد که بتونيد از اتفاقات قابل اجتناب جلوگيري کنيد!


درس پنجم:
من خيلي خوشحال بودم... من و نامزدم قرار ازدواجمون رو گذاشته بوديم... والدينم خيلي کمکم کردند... دوستانم خيلي تشويقم کردند و نامزدم هم دختر فوق العاده اي بود... فقط يه چيز من رو يه کم نگران مي کرد و اون هم خواهر نامزدم بود... اون دختر باحال ، زيبا و جذابي بود که گاهي اوقات بي پروا با من شوخي هاي ناجوري مي کرد و باعث مي شد که من احساس راحتي نداشته باشم... يه روز خواهر نامزدم با من تماس گرفت و از من خواست که برم خونه شون براي انتخاب مدعوين عروسي... سوار ماشينم شدم و وقتي رفتم اونجا اون تنها بود و بلافاصله رک و راست به من گفت: اگه همين الان ۵۰۰ دلار به من بدي بعدش حاضرم با تو ................! من شوکه شده بودم و نمي تونستم حرف بزنم... اون گفت: من ميرم توي اتاق خواب و اگه تو مايل به اين کار هستي بيا پيشم... وقتي که داشت از پله ها بالا مي رفت من بهش خيره شده بودم و بعد از رفتنش چند دقيقه ايستادم و بعد به طرف در ساختمون برگشتم و از خونه خارج شدم... يهو با چهره نامزدم و چشمهاي اشک آلود پدر نامزدم مواجه شدم! پدر نامزدم من رو در آغوش گرفت و گفت: تو از امتحان ما موفق بيرون اومدي... ما خيلي خوشحاليم که چنين دامادي داريم... ما هيچکس بهتر از تو نمي تونستيم براي دخترمون پيدا کنيم... به خانواده ما خوش اومدي!
نتيجه اخلاقي: هميشه کيف پولتون رو توي داشبورد ماشينتون بذاريد!

با تشکر از شروین